تک پارتی درخواستی 😶
این یکی اصلا به من نمیخوره اما چون قول دادم می نویسم :)
وقتی اهم اهم میخوان و تو اجازه نمیدی(الله اکبر خدایا منو آب کن🤲)...
از زبان ا/ت
+کوکی بخدا نمیزارم
_بیبی ما هفت ماهه که قرار میزاریم چرا اینجوری می کنی؟[گریه مصنوعی]
+پررو نشو یک سال هم بگذره اجازه نمیدم
_باهات قهر می کنم[لحن بچگونه]
+قهر کن
همون لحظه جونگ کوک بلند شد و از خونه رفت بیرون از حرفی که زدی پشیمون شدی اما خب توهم از آن اتفاق می ترسیدی
ساعت ۱۲ شب بود جونگ کوک هنوز نیومده بود خونه و کم کم داشتی نگرانش می شدی و دعا میکردی بلایی سرش نیومده باشه
بلآخره ساعت ۱۲:۵۰ دقیقه در باز شد و جونگ کوک وارد خونه شد با دیدنت که بیدار بودی تعجب کرد
_نخوابیدی[سرد]
+مگه بدون تو خوابم میبره؟
_[پوزخند] ببین کی داره اینو میگه
بلند شدی و به سمتش رفتی و محکم تر همیشه بغلش کردی
+کوکی ببخشید باهام قهر نکن
_,قهر نیستم که[سرد]
به سمت اتاق خوابتون رفت که توهم دنبالش دوییدی
همین که رفتی داخل در رو قفل کردی که با تعجب به سمتت برگشت
_چیکار می کنی؟
+چیزه.... یعنی....میگم..
_چی میخوای بگی؟
(لا اله الا الله داداش خودت بفهم خو انقد ا/ت رو اذیت نکن)
+باشه ..قبوله
_چی قبوله؟
+واااااااااااییییی جونگگ کوکک[داد]
+چرا انقد اذیتم می کنی؟میگم اجازه داری اون کارو کنی
جونگ کوک با نیشخندی که روی لبش بود به سمتت اومد
_پس بانو اجازشو میده؟ هوم؟
یکم استرس داشتی و برای همین خودت زودتر لباتو روی لباش گذاشتی که استرست کمتر بشه ..براید استایل بغلت کرد و روی تخت گذاشت و...
خجالت نکش ترو خدا 😐
منتظر چی هستی برو دیگه😶
نکنه انتظار داری تا ته کار پیش برم؟ الله اکبر باید به پدر مادرت اخطار بدم مراقبت باشن 😑🤲
وقتی اهم اهم میخوان و تو اجازه نمیدی(الله اکبر خدایا منو آب کن🤲)...
از زبان ا/ت
+کوکی بخدا نمیزارم
_بیبی ما هفت ماهه که قرار میزاریم چرا اینجوری می کنی؟[گریه مصنوعی]
+پررو نشو یک سال هم بگذره اجازه نمیدم
_باهات قهر می کنم[لحن بچگونه]
+قهر کن
همون لحظه جونگ کوک بلند شد و از خونه رفت بیرون از حرفی که زدی پشیمون شدی اما خب توهم از آن اتفاق می ترسیدی
ساعت ۱۲ شب بود جونگ کوک هنوز نیومده بود خونه و کم کم داشتی نگرانش می شدی و دعا میکردی بلایی سرش نیومده باشه
بلآخره ساعت ۱۲:۵۰ دقیقه در باز شد و جونگ کوک وارد خونه شد با دیدنت که بیدار بودی تعجب کرد
_نخوابیدی[سرد]
+مگه بدون تو خوابم میبره؟
_[پوزخند] ببین کی داره اینو میگه
بلند شدی و به سمتش رفتی و محکم تر همیشه بغلش کردی
+کوکی ببخشید باهام قهر نکن
_,قهر نیستم که[سرد]
به سمت اتاق خوابتون رفت که توهم دنبالش دوییدی
همین که رفتی داخل در رو قفل کردی که با تعجب به سمتت برگشت
_چیکار می کنی؟
+چیزه.... یعنی....میگم..
_چی میخوای بگی؟
(لا اله الا الله داداش خودت بفهم خو انقد ا/ت رو اذیت نکن)
+باشه ..قبوله
_چی قبوله؟
+واااااااااااییییی جونگگ کوکک[داد]
+چرا انقد اذیتم می کنی؟میگم اجازه داری اون کارو کنی
جونگ کوک با نیشخندی که روی لبش بود به سمتت اومد
_پس بانو اجازشو میده؟ هوم؟
یکم استرس داشتی و برای همین خودت زودتر لباتو روی لباش گذاشتی که استرست کمتر بشه ..براید استایل بغلت کرد و روی تخت گذاشت و...
خجالت نکش ترو خدا 😐
منتظر چی هستی برو دیگه😶
نکنه انتظار داری تا ته کار پیش برم؟ الله اکبر باید به پدر مادرت اخطار بدم مراقبت باشن 😑🤲
۳۷.۹k
۰۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.