پارت اول گزارش عشق گذاشتم پاک شد
گزارش حسابداری داریم رو تکمیل کردم باید میبردش شرکت تا یونگی نرفته بود کمپانی
چانیول : بیا با ماشین برو
ا،ت : شما ها چی ؟،
پدر : ما یه جوری میریم تو برو زود برسونش
خیلی سخت بود از وقتی خونه خریدیم تمام دارایمون از بین رفت من و بردار و پدرم هر یه کار میکردیم اما بازم به زور خرج شیش تا بچه در میومد
ا،ت : باید پولش رو بگیرن کامل پول خونه رو بدم بریم اونجا وای
رسیدم شرکت خوشبختانه هنوزنرفته بودمنتظر موندم
تا مهمونش بره و برم داخل وقتی رفتم داخل پشت میز بود و مثل همیشه مشغول خوردن آمریکانو بود
ا،ت : آقا اجازه هست ؟
یونگی : او کیم ا،ت زودتر منتظرت بودم تموم شد ؟
ا،ت :بفرمایید آقا
یونگی : خوبه آقای کیم پول خانم رو براشون بیار
مرد : بفرمایید خانم
یونگی : اینم قرارداد از امروز به عنوان حسابدار ببینم کارت چطوره
ا،ت : چی آقا؟
یونگی : بخون امضا کن
قراردادروامضا کردم و پول رو گرفتم و از شرکت رفتم
بیرون رفتم دنبال چانیول و پدرم
چانیول : این خیلی بیشتر از پول قرار داره
پدر : اون کاغذ چیه ؟
ا،ت : اره پولش رو خیلی زیاده بخونش برا بابا چانی
چانیول : تو شرکت آقای مین حسابدار شده
پدر : خب خوبه ولی مطمئنی میتونی ؟
ا،ت:اینهمه سال رفتم دانشگاه درس خوندم بعد نتونم ؟
پدر :موفق باشی عزیز دلم
ا،ت : ممنونم پدر
یعنی کارکردن بارئیس سخت گیرم قراربود چطور باشه
آماده شدم هیجان داشتم برای اولین روز کاریم سوار ماشین شدم و راه افتادم سمت شرکت از شانسم یونگی
سرکار بود
یونگی : سلام خوش اومدید
ا،ت : ممنونم خیلی همکاری باهاتون خوشحالم
یونگی : بریم اتاقت رو بهت نشون بدم و لازم چند تا نکته بهت بگم
در اتاق رو باز کرد اتاقی خیلی بزرگی بود دور تا دورش پرونده های حسابداری در حین حال شیک
یونگی : اینجا حسابداری ماست از این به بعد شما مسئول اینجایی
و چندتا نکنه رو بهم گوشزد کرد که خطایی ازم سر نزنه و چندتا دستیار رو بهم معرفی کرد .....
چانیول : بیا با ماشین برو
ا،ت : شما ها چی ؟،
پدر : ما یه جوری میریم تو برو زود برسونش
خیلی سخت بود از وقتی خونه خریدیم تمام دارایمون از بین رفت من و بردار و پدرم هر یه کار میکردیم اما بازم به زور خرج شیش تا بچه در میومد
ا،ت : باید پولش رو بگیرن کامل پول خونه رو بدم بریم اونجا وای
رسیدم شرکت خوشبختانه هنوزنرفته بودمنتظر موندم
تا مهمونش بره و برم داخل وقتی رفتم داخل پشت میز بود و مثل همیشه مشغول خوردن آمریکانو بود
ا،ت : آقا اجازه هست ؟
یونگی : او کیم ا،ت زودتر منتظرت بودم تموم شد ؟
ا،ت :بفرمایید آقا
یونگی : خوبه آقای کیم پول خانم رو براشون بیار
مرد : بفرمایید خانم
یونگی : اینم قرارداد از امروز به عنوان حسابدار ببینم کارت چطوره
ا،ت : چی آقا؟
یونگی : بخون امضا کن
قراردادروامضا کردم و پول رو گرفتم و از شرکت رفتم
بیرون رفتم دنبال چانیول و پدرم
چانیول : این خیلی بیشتر از پول قرار داره
پدر : اون کاغذ چیه ؟
ا،ت : اره پولش رو خیلی زیاده بخونش برا بابا چانی
چانیول : تو شرکت آقای مین حسابدار شده
پدر : خب خوبه ولی مطمئنی میتونی ؟
ا،ت:اینهمه سال رفتم دانشگاه درس خوندم بعد نتونم ؟
پدر :موفق باشی عزیز دلم
ا،ت : ممنونم پدر
یعنی کارکردن بارئیس سخت گیرم قراربود چطور باشه
آماده شدم هیجان داشتم برای اولین روز کاریم سوار ماشین شدم و راه افتادم سمت شرکت از شانسم یونگی
سرکار بود
یونگی : سلام خوش اومدید
ا،ت : ممنونم خیلی همکاری باهاتون خوشحالم
یونگی : بریم اتاقت رو بهت نشون بدم و لازم چند تا نکته بهت بگم
در اتاق رو باز کرد اتاقی خیلی بزرگی بود دور تا دورش پرونده های حسابداری در حین حال شیک
یونگی : اینجا حسابداری ماست از این به بعد شما مسئول اینجایی
و چندتا نکنه رو بهم گوشزد کرد که خطایی ازم سر نزنه و چندتا دستیار رو بهم معرفی کرد .....
۷۱.۱k
۱۲ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.