Part 5
پارت جدید داریممم
« ویو هه سو »
پ : الو اداره پلیس بفرمایید .
+ بـ. ببخشید من .. من میخواستم گزارش کیم تـ.تهیونگ رو بدم .
پ : بله ؟ کیم تهیونگ ؟ میتونم اسمتونو بدونم خانم ؟
+ من هه سو هستم ! لی هه سو ! من زیاد وقت ندارم ...!
پ : بسیار خوب هه سو شی ! میدونم زیاد وقت نداری آدرس محلی که کیم تهیونگ اونجاست رو بده ، نیرو های ما تا پنج دقیقه دیگه اونجان . باشه ؟
+ بـ.باشه ! آدرس ...... هانام دونگ ساختمون شانگ چی طبقه آخر ! ( پنت هاوس )
پ : بسیار خوب هه سو شی نیرو های ما تا چند دقیقه دیگه میرسن !
+ بلـه . فقط میشه ...
با صدای دستگیره در حرف توی دهنم ماسید .
- هه سو ؟ در و چرا قفل کردی ها ؟ درو باز کن الان !!! ( داد )
پ : نگران نباش هه سو شی نیروهامون همین الانم توی راهن و دارن میرسن ...
- هه سو این در و بازش میکنی یا بشکنمش ؟
+ من.. من
تهیونگ شروع کرد به در لگد زدن تا در و بشکنه . صدای بوق آزاد بهم فهموند که دیگه خودمم و خودم . حالا چی ؟ سمت در رفتم و کلید و آروم چرخوندم که در با شدت باز شد . نفس نفس میزد و چشماش از عصبانیت قرمز شده بود و همین به شدت ترسناکش میکرد ...
+تـ.تهیونگ ... لطفا ... بزار توضیح میدم
- هه ! توضیح تا همین جاش هم خیلی بهت لطف کردم ولی دیگه از این خبرا نیست !
گوشی رو که توی دستم دید فهمید قضیه چیه ... اوومد سمتم و گوشی رو از دستم گرفت و پرتش کرد سمت دیوار تمام شیشه ای که همه شهر ازش معلوم میشد . شیشه بدجور شکست و همش همراه با گوشی به پایین سقوط کردن و توی تاریکی محو شدن . خم شد و من و روی شونش انداخت .
- بد چیزایی در انتظارته بیب !
+ نه نه نه ! من هیچکاری نکردم بزارم زمین .
- هیششش . فقط آروم باش تا اوضاع و از اینی که هست بدترش نکردی!
از اتاق رفت بیرون و پرتم کرد روی مبل . سرنگی که از توی جیبش دراورد اکثر خاطرات رو برام زنده کرد !
+ نه ! تو نمیتونی ازش استفاده بکنی ... نمیتونی ...
- هه ! مطمئنی بیب ؟
خم شد و توی گوشم پچ زد :
- فعلا یه ذره خواب واست خوبه مگه نه ؟
بعدش سوزش روی گردنم و بعد از اون تشنجی که کردم باعث پایان ماجرا شد !
ادمین : شرمنده چند وقت نبودم ! امتحانات پشت سر هم بودن و وقت نشد فقط بدونید که هفته بعد سه شنبه امتحاناتم تمومن و با خیال راحت پارت میدم که بخونید .
برای چند پارتی هم باید بگم که نوشتمش ولی وقت نشده که بشینم و توی ویسگون تایپش کنم .
بازم ببخشید اگه ناراحت شدید :)
اسلاید دوم و سوم : خونه هه سو ^_^
« ویو هه سو »
پ : الو اداره پلیس بفرمایید .
+ بـ. ببخشید من .. من میخواستم گزارش کیم تـ.تهیونگ رو بدم .
پ : بله ؟ کیم تهیونگ ؟ میتونم اسمتونو بدونم خانم ؟
+ من هه سو هستم ! لی هه سو ! من زیاد وقت ندارم ...!
پ : بسیار خوب هه سو شی ! میدونم زیاد وقت نداری آدرس محلی که کیم تهیونگ اونجاست رو بده ، نیرو های ما تا پنج دقیقه دیگه اونجان . باشه ؟
+ بـ.باشه ! آدرس ...... هانام دونگ ساختمون شانگ چی طبقه آخر ! ( پنت هاوس )
پ : بسیار خوب هه سو شی نیرو های ما تا چند دقیقه دیگه میرسن !
+ بلـه . فقط میشه ...
با صدای دستگیره در حرف توی دهنم ماسید .
- هه سو ؟ در و چرا قفل کردی ها ؟ درو باز کن الان !!! ( داد )
پ : نگران نباش هه سو شی نیروهامون همین الانم توی راهن و دارن میرسن ...
- هه سو این در و بازش میکنی یا بشکنمش ؟
+ من.. من
تهیونگ شروع کرد به در لگد زدن تا در و بشکنه . صدای بوق آزاد بهم فهموند که دیگه خودمم و خودم . حالا چی ؟ سمت در رفتم و کلید و آروم چرخوندم که در با شدت باز شد . نفس نفس میزد و چشماش از عصبانیت قرمز شده بود و همین به شدت ترسناکش میکرد ...
+تـ.تهیونگ ... لطفا ... بزار توضیح میدم
- هه ! توضیح تا همین جاش هم خیلی بهت لطف کردم ولی دیگه از این خبرا نیست !
گوشی رو که توی دستم دید فهمید قضیه چیه ... اوومد سمتم و گوشی رو از دستم گرفت و پرتش کرد سمت دیوار تمام شیشه ای که همه شهر ازش معلوم میشد . شیشه بدجور شکست و همش همراه با گوشی به پایین سقوط کردن و توی تاریکی محو شدن . خم شد و من و روی شونش انداخت .
- بد چیزایی در انتظارته بیب !
+ نه نه نه ! من هیچکاری نکردم بزارم زمین .
- هیششش . فقط آروم باش تا اوضاع و از اینی که هست بدترش نکردی!
از اتاق رفت بیرون و پرتم کرد روی مبل . سرنگی که از توی جیبش دراورد اکثر خاطرات رو برام زنده کرد !
+ نه ! تو نمیتونی ازش استفاده بکنی ... نمیتونی ...
- هه ! مطمئنی بیب ؟
خم شد و توی گوشم پچ زد :
- فعلا یه ذره خواب واست خوبه مگه نه ؟
بعدش سوزش روی گردنم و بعد از اون تشنجی که کردم باعث پایان ماجرا شد !
ادمین : شرمنده چند وقت نبودم ! امتحانات پشت سر هم بودن و وقت نشد فقط بدونید که هفته بعد سه شنبه امتحاناتم تمومن و با خیال راحت پارت میدم که بخونید .
برای چند پارتی هم باید بگم که نوشتمش ولی وقت نشده که بشینم و توی ویسگون تایپش کنم .
بازم ببخشید اگه ناراحت شدید :)
اسلاید دوم و سوم : خونه هه سو ^_^
۳.۰k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.