دکتر مافیا پارت ۵
دوستان اول بگم ببخشید دیر گذاشتم حالم اصلا خوب نبود
______________
* پرش زمانی به فردا*
ویو ا/ت
صبح با حس تکون خوردن چیزی بیدار شدم دیدم تهیونگ بیدار شده
ا/ت: تهیونگ حالت خوبه درد داری؟
تهیونگ: آره خوبم ولی پهلوم درد میکنه
ا/ت : *لبخند* طبیعیه بخیه ات باز شده بود عفونت کرد *از تو کیفش یه قرص در آورد* اینو بخور دردش کمتر میشه
تهیونگ: ممنون
ا/ت : من برم به کوک خبر بدم خیلی نگران شده بود تو هم امروز رو هیچکاری نکن باید حسابی استراحت کنی
تهیونگ: ولی
ا/ت : ولی نداره وگرنه زخمت باز میشه دوباره *جدی* * بعدشم رفت پایین*
کوک: ا/ت حالش چطوره
ا/ت : خوبه بیدار شده ولی حواست بهش باشه امروز رو کلا باید استراحت کنه
کوک : باشه
* دیگه کوک رفت بالا به تهیونگ سر بزنه ا/ت هم رفت واسه تهیونگ یه غذا درست کنه و بعدش برد بالا میخواست در بزنه که*
کوک: جلسه رو اینجا برگذار کنیم اینجوری تو هم میتونی استراحت کنی
تهیونگ : نمیشه خودت میدونی که اونا چطورین
ا/ت: *رفت داخل و گفت* کنسلش کن یا کاری که کوک گفت رو انجام بده
تهیونگ: تو دقیقا چیکارمی که دستور بهم میدی چیکار کنم یا نکنم(جدی)
ا/ت : من دکترم دکتر بهتر میدونم چی واست خوبه چی بده
تهیونگ : خفه شو (داد)
کوک: داداش یکمی آروم
ا/ت: * سینی رو محکم زد رو میز * باشه پس هر غلطی که دلت میخواد بکن اگه سرش هم مردی دیگه نمیام برو دنبال یه دکتر دیگه*و رفت*(هزارتا دکتر با تجربه تر چرا به تو باید نیاز داشته باشه؟😌)
تهیونگ ویو
وقتی بیدار شدم پهلوم یهو تیر کشید یه آخ آرومی گفتم به اطراف نگاه کردم که دیدم ا/ت کنارم روی زمین نشسته و سرش رو تخته و خوابیده
خواستم بلند شم که انگار ا/ت رو بیدار کردم.
* مکالمه*
بعد چند مین کوک اومد
کوک: داداش حالت خوبه؟
تهیونگ: خوبم
کوک : باید بیشتر حواست به خودت باشه ها
تهیونگ : احیانا(درسته؟) شما قرار نبود شما حواست به من باشع؟ حالا ولش جلسه رو چیکار کنیم
کوک: جلسه رو اینجا برگذار کنیم اینجوری تو هم میتونی استراحت کنی
تهیونگ : نمیشه خودت میدونی که اونا چطورین
*دیگه اون مکالمه *
چرا وقتی ا/ت رفت یجوری شدم ولش
ویو ادمین گل گل هاتون😂😌
خوب تهیونگ و کوک رفتن جلسه همچی خوب بود ولی وقتی جلسه تموم شد تهیونگ نزدیک بود بیفته کوک گرفتش و بردش خونه خواست به ا/ت زنگ بزنه که تهیونگ گفت لازم نیست..........
______________
* پرش زمانی به فردا*
ویو ا/ت
صبح با حس تکون خوردن چیزی بیدار شدم دیدم تهیونگ بیدار شده
ا/ت: تهیونگ حالت خوبه درد داری؟
تهیونگ: آره خوبم ولی پهلوم درد میکنه
ا/ت : *لبخند* طبیعیه بخیه ات باز شده بود عفونت کرد *از تو کیفش یه قرص در آورد* اینو بخور دردش کمتر میشه
تهیونگ: ممنون
ا/ت : من برم به کوک خبر بدم خیلی نگران شده بود تو هم امروز رو هیچکاری نکن باید حسابی استراحت کنی
تهیونگ: ولی
ا/ت : ولی نداره وگرنه زخمت باز میشه دوباره *جدی* * بعدشم رفت پایین*
کوک: ا/ت حالش چطوره
ا/ت : خوبه بیدار شده ولی حواست بهش باشه امروز رو کلا باید استراحت کنه
کوک : باشه
* دیگه کوک رفت بالا به تهیونگ سر بزنه ا/ت هم رفت واسه تهیونگ یه غذا درست کنه و بعدش برد بالا میخواست در بزنه که*
کوک: جلسه رو اینجا برگذار کنیم اینجوری تو هم میتونی استراحت کنی
تهیونگ : نمیشه خودت میدونی که اونا چطورین
ا/ت: *رفت داخل و گفت* کنسلش کن یا کاری که کوک گفت رو انجام بده
تهیونگ: تو دقیقا چیکارمی که دستور بهم میدی چیکار کنم یا نکنم(جدی)
ا/ت : من دکترم دکتر بهتر میدونم چی واست خوبه چی بده
تهیونگ : خفه شو (داد)
کوک: داداش یکمی آروم
ا/ت: * سینی رو محکم زد رو میز * باشه پس هر غلطی که دلت میخواد بکن اگه سرش هم مردی دیگه نمیام برو دنبال یه دکتر دیگه*و رفت*(هزارتا دکتر با تجربه تر چرا به تو باید نیاز داشته باشه؟😌)
تهیونگ ویو
وقتی بیدار شدم پهلوم یهو تیر کشید یه آخ آرومی گفتم به اطراف نگاه کردم که دیدم ا/ت کنارم روی زمین نشسته و سرش رو تخته و خوابیده
خواستم بلند شم که انگار ا/ت رو بیدار کردم.
* مکالمه*
بعد چند مین کوک اومد
کوک: داداش حالت خوبه؟
تهیونگ: خوبم
کوک : باید بیشتر حواست به خودت باشه ها
تهیونگ : احیانا(درسته؟) شما قرار نبود شما حواست به من باشع؟ حالا ولش جلسه رو چیکار کنیم
کوک: جلسه رو اینجا برگذار کنیم اینجوری تو هم میتونی استراحت کنی
تهیونگ : نمیشه خودت میدونی که اونا چطورین
*دیگه اون مکالمه *
چرا وقتی ا/ت رفت یجوری شدم ولش
ویو ادمین گل گل هاتون😂😌
خوب تهیونگ و کوک رفتن جلسه همچی خوب بود ولی وقتی جلسه تموم شد تهیونگ نزدیک بود بیفته کوک گرفتش و بردش خونه خواست به ا/ت زنگ بزنه که تهیونگ گفت لازم نیست..........
۱۳.۶k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.