رئیس من
پارت ۲۰
پرش زمانی به شب
ا.ت ویو
با سولی تصمیم گرفتیم با هم بریم خونه کیفمو برداشتم با سولی از شرکت زدیم بیرون
ا.ت: راستی سولی خانم از تهیونگ خان چه خبر؟
§ نوچ نوچ نوچ نگاه چقد زود دختر خاله میشه....تهیونگ خان نه و آقای تهیونگ...بگو زبونت عادت کنه -_-
سولی: اوم خوبه...خیلی خوبه.....باورم نمیشه دوتامون رو دوتا دوست کراشیم
ا.ت: یاااا من رو جیمین کراش نیستمممم
سولی: هستی
ا.ت: هوففففف سولی بس کن....من هیچوقت نگفتم که روش کراشم
سولی: مگه حتما باید بگی؟....خیلی تابلوعه که دوسش داری....فقط نمیخوای باور کنی
ا.ت: هوففففف
راوی ویووووو
خب دیگه همین جوری زر میزدن تا رسیدن خونه و از اونجایی که دیر وقت بود سولی پیش ا.ت موند
ا.ت ویو (صبح)
صبح بیدار شدم و کارامو کردمو صبحونه درست کردم و با سولی نشستیم خوردیم
سولی: امشب قراره بریم بار.....چی میخوای بپوشی؟
ا.ت: نمیدونم
سولی: بیا بریم لباس بخریم
ا.ت: باشه
پرش زمانی به موقعی که میرن بار
وارد بار شدیم،وقتی رفتیم تهیونگ اومد سمتمون
تهیونگ: سلام عشقم
سولی: سلامممم
تهیونگ: سلام خانم ا.ت
ا.ت: سلام آقای کیم (تعظیم کرد)(سلام و علیک کره ایا این شکلیه اگه بدونید)
آروم دست سولی رو گرفت
تهیونگ: خب بیاید بریم
تهیونگ و سولی با هم میرفتن منم پشت سرشون میرفتم...همه جارو بوی گند الکل گرفته بود رفتیم سمت یه میزی یه پسره خوشتیپ اونجا بود وقتی دقت کردم دیدم که جیمینه واییی چه جذاب شده
هاییییی ببخشید بچه ها میدونم خیلی دیر شد ولی خدایی خیلی درگیر بودم
پرش زمانی به شب
ا.ت ویو
با سولی تصمیم گرفتیم با هم بریم خونه کیفمو برداشتم با سولی از شرکت زدیم بیرون
ا.ت: راستی سولی خانم از تهیونگ خان چه خبر؟
§ نوچ نوچ نوچ نگاه چقد زود دختر خاله میشه....تهیونگ خان نه و آقای تهیونگ...بگو زبونت عادت کنه -_-
سولی: اوم خوبه...خیلی خوبه.....باورم نمیشه دوتامون رو دوتا دوست کراشیم
ا.ت: یاااا من رو جیمین کراش نیستمممم
سولی: هستی
ا.ت: هوففففف سولی بس کن....من هیچوقت نگفتم که روش کراشم
سولی: مگه حتما باید بگی؟....خیلی تابلوعه که دوسش داری....فقط نمیخوای باور کنی
ا.ت: هوففففف
راوی ویووووو
خب دیگه همین جوری زر میزدن تا رسیدن خونه و از اونجایی که دیر وقت بود سولی پیش ا.ت موند
ا.ت ویو (صبح)
صبح بیدار شدم و کارامو کردمو صبحونه درست کردم و با سولی نشستیم خوردیم
سولی: امشب قراره بریم بار.....چی میخوای بپوشی؟
ا.ت: نمیدونم
سولی: بیا بریم لباس بخریم
ا.ت: باشه
پرش زمانی به موقعی که میرن بار
وارد بار شدیم،وقتی رفتیم تهیونگ اومد سمتمون
تهیونگ: سلام عشقم
سولی: سلامممم
تهیونگ: سلام خانم ا.ت
ا.ت: سلام آقای کیم (تعظیم کرد)(سلام و علیک کره ایا این شکلیه اگه بدونید)
آروم دست سولی رو گرفت
تهیونگ: خب بیاید بریم
تهیونگ و سولی با هم میرفتن منم پشت سرشون میرفتم...همه جارو بوی گند الکل گرفته بود رفتیم سمت یه میزی یه پسره خوشتیپ اونجا بود وقتی دقت کردم دیدم که جیمینه واییی چه جذاب شده
هاییییی ببخشید بچه ها میدونم خیلی دیر شد ولی خدایی خیلی درگیر بودم
۲.۳k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.