●.🍷~€Red Kingdom€~🍷.●
●.🍷~€Red Kingdom€~🍷.●
part;2
یک هو صدای پایی رو پشت گوشش شنید .
بر گشت و آماده خیز برداشتن شد !
که بایه بچه آهو کوچولو روبه رو شد !
ات :اوه ببخشید.
بعد از حالت تدافعی خارج شدم .
ات:برو .
بچه آهو جلو اومد و برای تشکر صورتم و لیس زد و رفت ، نفسی کشیدم و آروم و با احتیاط از اونجا دور شدم .
نزدیک های کلبه بودم که بورام و دیدم هنوز منتظرم میشینه !
بورام تنها دارایی منه ! همه کس و کارم !
خواهر کوچولویی که از کل خانوادمون برام اون فقط ۵ سالشه !از تمام اعضای خانواده اون مونده حاضرم تمام جونم و براش بدم تا اون زنده بمونه .
از گرگ تبدیل شدم به انسان که با دیدنم
دوید سمتم و با شوق بغلم کرد .
بورام :اونی اونی چوجا بودی ؛)؟
ات:دنبال وایستاااا....
ست دستبندی که براش خریده بودم با عروسک و بهش نشون دادم .
برای اینا رفته بودم شهر که جناب جئون با سربازان شون افتادن دنبالم .!
بورام :واییییییییییی خیلی خوشمله🥺
ات:برای خودته عزیزم :)
بردمش تو خونه .
لایک و فالو یادت نره ها؛)
part;2
یک هو صدای پایی رو پشت گوشش شنید .
بر گشت و آماده خیز برداشتن شد !
که بایه بچه آهو کوچولو روبه رو شد !
ات :اوه ببخشید.
بعد از حالت تدافعی خارج شدم .
ات:برو .
بچه آهو جلو اومد و برای تشکر صورتم و لیس زد و رفت ، نفسی کشیدم و آروم و با احتیاط از اونجا دور شدم .
نزدیک های کلبه بودم که بورام و دیدم هنوز منتظرم میشینه !
بورام تنها دارایی منه ! همه کس و کارم !
خواهر کوچولویی که از کل خانوادمون برام اون فقط ۵ سالشه !از تمام اعضای خانواده اون مونده حاضرم تمام جونم و براش بدم تا اون زنده بمونه .
از گرگ تبدیل شدم به انسان که با دیدنم
دوید سمتم و با شوق بغلم کرد .
بورام :اونی اونی چوجا بودی ؛)؟
ات:دنبال وایستاااا....
ست دستبندی که براش خریده بودم با عروسک و بهش نشون دادم .
برای اینا رفته بودم شهر که جناب جئون با سربازان شون افتادن دنبالم .!
بورام :واییییییییییی خیلی خوشمله🥺
ات:برای خودته عزیزم :)
بردمش تو خونه .
لایک و فالو یادت نره ها؛)
۲۰۴
۰۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.