عشق در نگاه اول پارت 33
کوک:بلند نمیشی پس
ات: نه
کوک: خودت خواستی یهو بلندش کردم و بردم پایین
ات: یا ولم کن
کوک: نوچ
رفتم گذاشتمش رو مبل و رفتم چراغارو روشن کردم اخیش خونه روشن شد
کوک: برام شام درست کن
ات: نمیتونم
کوک: بیب لطفا
ات: خب چی میخوری
کوک: مرسی ام من نمیدونم
ات: خب بگو دیگه
کوک: باشه من رامیون میخوام ( همون نودل )
ات: اوکی
ات رفت رامیون درست کرد و خوردن
بعد شام
کوک: ساعت 12 شبه چیکار کنیم
کوک: میگم چیکار کنیم
ات: نمیدونم
کوک: بریم گیم بزنیم
ات: من بلد نیستم
کوک: خب بهت یاد میدم
ات:باش بریم
کوک: بریم
خلاصه اونا رفتن و تا ساعت چهار صبح بازی کردن ( ادمین خیلی گشاده )
کوک: وای بریم بخوابیم دارم میمیرم از بی خوابی
ات: اره بریم بخوابیم دیگه بسه
کوک: حال داد بهت
ات: خیلی
رفتیم بالا و گرفتیم خوابیدیم
فردا
ساعت 12
ویو ات
از خواب بیدار شدم کوکم بیدار کردم و رفتم دوش گرفتم اومدم بیرون دیدم کوک صبحانه درست کرده
ویو ات پایان
ات: عشقم دستت درد نکنه
کوک: خواهش میکنم عسلم
بعد صبحانه خوردن
کوک اماده شد و رفت سره کار
ات هم اماده شد با لونا و رزا برن خرید
اونا هم قبول کردن
بوس بهتون
💋💋💋💋💋💋
ات: نه
کوک: خودت خواستی یهو بلندش کردم و بردم پایین
ات: یا ولم کن
کوک: نوچ
رفتم گذاشتمش رو مبل و رفتم چراغارو روشن کردم اخیش خونه روشن شد
کوک: برام شام درست کن
ات: نمیتونم
کوک: بیب لطفا
ات: خب چی میخوری
کوک: مرسی ام من نمیدونم
ات: خب بگو دیگه
کوک: باشه من رامیون میخوام ( همون نودل )
ات: اوکی
ات رفت رامیون درست کرد و خوردن
بعد شام
کوک: ساعت 12 شبه چیکار کنیم
کوک: میگم چیکار کنیم
ات: نمیدونم
کوک: بریم گیم بزنیم
ات: من بلد نیستم
کوک: خب بهت یاد میدم
ات:باش بریم
کوک: بریم
خلاصه اونا رفتن و تا ساعت چهار صبح بازی کردن ( ادمین خیلی گشاده )
کوک: وای بریم بخوابیم دارم میمیرم از بی خوابی
ات: اره بریم بخوابیم دیگه بسه
کوک: حال داد بهت
ات: خیلی
رفتیم بالا و گرفتیم خوابیدیم
فردا
ساعت 12
ویو ات
از خواب بیدار شدم کوکم بیدار کردم و رفتم دوش گرفتم اومدم بیرون دیدم کوک صبحانه درست کرده
ویو ات پایان
ات: عشقم دستت درد نکنه
کوک: خواهش میکنم عسلم
بعد صبحانه خوردن
کوک اماده شد و رفت سره کار
ات هم اماده شد با لونا و رزا برن خرید
اونا هم قبول کردن
بوس بهتون
💋💋💋💋💋💋
۲۲.۲k
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.