«Yakuza brothers»p1 «عضو جدید خانواده»
از زبان راوی*
در ژاپن، شهر توکیو یک عمارت یاکوزایی هست که بیشترین ثروت جهان را دارد. رئیس این یاکوزایی، یک شرکت مدلینگ دارد که ثروت زیادی را از عمارت و شرکت جمع کرده است.
وی با 6تا از دخترای ثروتمند ترین مردانِ ژاپن ازدواج کرده است ودر حال حاضر 5 تا پسر دارد؛ اکاشی، موراساکیبارا، کیسی، میدوریما، اومنی وقراره امروز عضوی جدید به این خانواده بپیوندد.
در بیمارستان*
پسران کوچولوی "شینیون سینرین تای" ومادرانشان جلوی در اتاق عمل منتظر بودند. کیسی داشت با مادرش بازی میکرد، اکاشی کنار مادرش با شخصیت نشسته بود، موراساکیبارا با میدوریما خواب بودن و اومنیِ یک روزه داشت شیرِ درون شیشه شیر را میخورد. یکدفعه صدای گریه ی ناز بچه کوچیک به گوش آمد، عضو جدید خانواده ی"سینرین تای" به دنیا آمد. همه خوشحال بودند وداشتند از خوشحالی پر میزدند.
در اتاق کاگینیا*
☆وایییییی خوشحالم برات که یه بچه ی به این خوشگلی به دنیا آوردی خیلیم عافیتش بالاست^^{→کیوان،مادر کیسی}[وی:نه واقعاً فکر کردین قراره همو بکشن؟اگه من نویسنده ام این غیر ممکن است🌚🖐🏻✨]
÷خیلی ازش خوشم آمد ولی حواست باشه، هیچ وقت به گل پسرم اومنی نمیرسه وباید اونو نی-ساما صدا کنه، یادت باشه اومنی یه روز ازش بزرگتره!{→مانیا،مادر اومنی}
=نه خیرم، قراره قند کوچولوی من از پسرت قوی تر باشه!{→کاگینیا،مادر کاگامی}
€بس کنید دیگه! میدوریما عسلم میتونه دمار دنیا رو دربیاره!{→میدوری،مادر میدوریما}
√آخه پسرم موراساکیبارا با قدرتش میتونه جهان رو کاملاً حکم کنه!{→میساکی،مادر موراساکیبارا}[وی:بل بل،خیلی واضحه:))) ]
§عهههه، بسه دیگه دعوا نکنید!{→شیکا،مادر اکاشی}
¥مامانامون دالن دیاده لبی موتونن!{مامانامون دارن زیاده روی میکنن}[وی:علامت های پسراشون یکیه،یعنی همون علامت های توی فن فیک«Reincarnation or dreaming? sleep or awake?»هستش]
٪نومودونم:/؟{نمیدونم}
$بلی... داداتمون ایلی اوتمله!{ولی...داداشمون خیلی خوشگله}
(صدای در زدن میاد)
=بفرمایید
در اتاق باز میشود، مردی با موهای طوسی و چشمای آبی اقیانوسی وارد اتاق شد،آن مرد...شینیون بود.
بچها با ذوق_اوتوساما!
(بچها بدو بدو میروند وپدرشان را بغل میکنند)
&پاپا، پاپا، ما الآن داداس کوشولو دالیم!{بابا،بابا،ما الآن داداش کوچولو داریم!}
[[]]واقعاً، کوجاست ببینمش؟ عه خیلی نازه مگه نه بچه ها^_^؟
بچها_آلههههه!!!{آرههههه!!!}
÷شینیون-ساما بوگو ببینم اومنی قویترین میشه نه؟!!
☆کیسی قویترینتونهههههه!!!
€نچ نچ نچ، میدوریما حتماً اول میشه!
[[]]با کمال میل، این موضوع به چپمم نیست😐هروقت روزی که من قراره با خاک عروسی کنم رسید خودم انتخاب میکنم نه شما ومردم!{منظورش از "با خاک عروسی کنم" اینکه روزی که میمیره و دفنش میکنن😂}
حضار_...😐
٪نیتاه تونید ایلی اتندهههههه!!!{نگاه کنید خیلی قشنگه}
[[]]هممم... از نظر من اومنی و...-کاگامی،خیلی شبیه همن!
§اسمش خیلی-
= / ÷ اصنننننننن💢💢💢!!!
[[]]چی؟ نشنیدم میشه تکرار کنید😊🔪؟
= / ÷ حرفایی همچو دُر زده ای^_^!*تغییر مود از ترس*
ادامه دارد...
♡یوووووو گایز چطورین آمیدوارم حالتون خوب باشه ^_^ اینم از پارت:)))
♡واییییی دیشب نتمون به گا رفت نتونستم آپ کنم خواستم صبح آپ کنم ولی خوابم برد چون شب خفاشی کردم🗿💔
♡خیییب تا دیدار بعدی ماتانههههههههه💙🦋🫐
در ژاپن، شهر توکیو یک عمارت یاکوزایی هست که بیشترین ثروت جهان را دارد. رئیس این یاکوزایی، یک شرکت مدلینگ دارد که ثروت زیادی را از عمارت و شرکت جمع کرده است.
وی با 6تا از دخترای ثروتمند ترین مردانِ ژاپن ازدواج کرده است ودر حال حاضر 5 تا پسر دارد؛ اکاشی، موراساکیبارا، کیسی، میدوریما، اومنی وقراره امروز عضوی جدید به این خانواده بپیوندد.
در بیمارستان*
پسران کوچولوی "شینیون سینرین تای" ومادرانشان جلوی در اتاق عمل منتظر بودند. کیسی داشت با مادرش بازی میکرد، اکاشی کنار مادرش با شخصیت نشسته بود، موراساکیبارا با میدوریما خواب بودن و اومنیِ یک روزه داشت شیرِ درون شیشه شیر را میخورد. یکدفعه صدای گریه ی ناز بچه کوچیک به گوش آمد، عضو جدید خانواده ی"سینرین تای" به دنیا آمد. همه خوشحال بودند وداشتند از خوشحالی پر میزدند.
در اتاق کاگینیا*
☆وایییییی خوشحالم برات که یه بچه ی به این خوشگلی به دنیا آوردی خیلیم عافیتش بالاست^^{→کیوان،مادر کیسی}[وی:نه واقعاً فکر کردین قراره همو بکشن؟اگه من نویسنده ام این غیر ممکن است🌚🖐🏻✨]
÷خیلی ازش خوشم آمد ولی حواست باشه، هیچ وقت به گل پسرم اومنی نمیرسه وباید اونو نی-ساما صدا کنه، یادت باشه اومنی یه روز ازش بزرگتره!{→مانیا،مادر اومنی}
=نه خیرم، قراره قند کوچولوی من از پسرت قوی تر باشه!{→کاگینیا،مادر کاگامی}
€بس کنید دیگه! میدوریما عسلم میتونه دمار دنیا رو دربیاره!{→میدوری،مادر میدوریما}
√آخه پسرم موراساکیبارا با قدرتش میتونه جهان رو کاملاً حکم کنه!{→میساکی،مادر موراساکیبارا}[وی:بل بل،خیلی واضحه:))) ]
§عهههه، بسه دیگه دعوا نکنید!{→شیکا،مادر اکاشی}
¥مامانامون دالن دیاده لبی موتونن!{مامانامون دارن زیاده روی میکنن}[وی:علامت های پسراشون یکیه،یعنی همون علامت های توی فن فیک«Reincarnation or dreaming? sleep or awake?»هستش]
٪نومودونم:/؟{نمیدونم}
$بلی... داداتمون ایلی اوتمله!{ولی...داداشمون خیلی خوشگله}
(صدای در زدن میاد)
=بفرمایید
در اتاق باز میشود، مردی با موهای طوسی و چشمای آبی اقیانوسی وارد اتاق شد،آن مرد...شینیون بود.
بچها با ذوق_اوتوساما!
(بچها بدو بدو میروند وپدرشان را بغل میکنند)
&پاپا، پاپا، ما الآن داداس کوشولو دالیم!{بابا،بابا،ما الآن داداش کوچولو داریم!}
[[]]واقعاً، کوجاست ببینمش؟ عه خیلی نازه مگه نه بچه ها^_^؟
بچها_آلههههه!!!{آرههههه!!!}
÷شینیون-ساما بوگو ببینم اومنی قویترین میشه نه؟!!
☆کیسی قویترینتونهههههه!!!
€نچ نچ نچ، میدوریما حتماً اول میشه!
[[]]با کمال میل، این موضوع به چپمم نیست😐هروقت روزی که من قراره با خاک عروسی کنم رسید خودم انتخاب میکنم نه شما ومردم!{منظورش از "با خاک عروسی کنم" اینکه روزی که میمیره و دفنش میکنن😂}
حضار_...😐
٪نیتاه تونید ایلی اتندهههههه!!!{نگاه کنید خیلی قشنگه}
[[]]هممم... از نظر من اومنی و...-کاگامی،خیلی شبیه همن!
§اسمش خیلی-
= / ÷ اصنننننننن💢💢💢!!!
[[]]چی؟ نشنیدم میشه تکرار کنید😊🔪؟
= / ÷ حرفایی همچو دُر زده ای^_^!*تغییر مود از ترس*
ادامه دارد...
♡یوووووو گایز چطورین آمیدوارم حالتون خوب باشه ^_^ اینم از پارت:)))
♡واییییی دیشب نتمون به گا رفت نتونستم آپ کنم خواستم صبح آپ کنم ولی خوابم برد چون شب خفاشی کردم🗿💔
♡خیییب تا دیدار بعدی ماتانههههههههه💙🦋🫐
۲.۸k
۲۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.