رز سفید p32
یدفعه با حس اینکه یکی وارد شد زود اشکامو پاک کردم....
دکتر بود...
+آقای دکتر....لطفا ببینید حالش خوبه یا نه(گریه)
*بله صبر کنید...
(۱۵ دقیقه بعد)
*نگران نباشید حالشون خوب خوبه....
خدارو شکر سرخرگ های قلبشون دوباره شروع به پلاکت سازی کردن....
با این حرف دکتر انگار دنیا رو بهم دادن....
+ک..کی بهوش میاد..؟
الانا دیگه بهوش میان....
اگه میخواید اولین نفری که میبینن شما باشید...
میتونید تو اتاق بمونید....
دکتر از اتاق رفت بیرون....
منم نشست رو صندلی و دستمو تو دست جونگکوک گذاشتم و یه کم باهاش حرف زدم....
نمیدونم چرا داشتم میخوابیدم و با احساس اینکه دستمو فشار دادن بیدار شدم...
و دیدم جونگکوک داره با بغض نگاهم میکنه.....
تا دیدمش.....
رفتم و بغلش کردم و شروع کردن به گریه کردن.....اونم دستشو میکشید پشتم و اشکاش میریختن...
+قربونت برم من...خوبی؟
_کارلا....
جانم؟
_من از قصد اونکارو...
چون تو اون هفت روز رفته بودم شرکت و فیلمای دوربین و چک کرده بودم...از جونگکوک مطمئن بودم....
+هیشش میدونم....
تو استراحت کن.....
_کارلا من بدون تو نمیتونم زندگی کنم(درحال که بغضش میشکنه )
+قربونت برم من....(بغلش میکنه)
منم نمیتونم....میدونی؟
_حال پسرم خوبه؟
+یوقت حال منو نپرسیا....
_تو که عشق منی....
بیا بغلم....
همونطور که رو صندلی نشسته بودم سرمو گذاشتم رو سینش و گذاشتم موهامو نوازش کنه.....
+تو برای من ....خیلی آرامبخشی
_تو هم درمون همه دردای منی....
+کوک...
_جانم؟
+زود خوب شو....
_چشم....شما جون بخواه....
رفتم جلو و لبامو گذاشتم رو لبای خشکش و داشتم میبوسیدمش.....
دکتر بود...
+آقای دکتر....لطفا ببینید حالش خوبه یا نه(گریه)
*بله صبر کنید...
(۱۵ دقیقه بعد)
*نگران نباشید حالشون خوب خوبه....
خدارو شکر سرخرگ های قلبشون دوباره شروع به پلاکت سازی کردن....
با این حرف دکتر انگار دنیا رو بهم دادن....
+ک..کی بهوش میاد..؟
الانا دیگه بهوش میان....
اگه میخواید اولین نفری که میبینن شما باشید...
میتونید تو اتاق بمونید....
دکتر از اتاق رفت بیرون....
منم نشست رو صندلی و دستمو تو دست جونگکوک گذاشتم و یه کم باهاش حرف زدم....
نمیدونم چرا داشتم میخوابیدم و با احساس اینکه دستمو فشار دادن بیدار شدم...
و دیدم جونگکوک داره با بغض نگاهم میکنه.....
تا دیدمش.....
رفتم و بغلش کردم و شروع کردن به گریه کردن.....اونم دستشو میکشید پشتم و اشکاش میریختن...
+قربونت برم من...خوبی؟
_کارلا....
جانم؟
_من از قصد اونکارو...
چون تو اون هفت روز رفته بودم شرکت و فیلمای دوربین و چک کرده بودم...از جونگکوک مطمئن بودم....
+هیشش میدونم....
تو استراحت کن.....
_کارلا من بدون تو نمیتونم زندگی کنم(درحال که بغضش میشکنه )
+قربونت برم من....(بغلش میکنه)
منم نمیتونم....میدونی؟
_حال پسرم خوبه؟
+یوقت حال منو نپرسیا....
_تو که عشق منی....
بیا بغلم....
همونطور که رو صندلی نشسته بودم سرمو گذاشتم رو سینش و گذاشتم موهامو نوازش کنه.....
+تو برای من ....خیلی آرامبخشی
_تو هم درمون همه دردای منی....
+کوک...
_جانم؟
+زود خوب شو....
_چشم....شما جون بخواه....
رفتم جلو و لبامو گذاشتم رو لبای خشکش و داشتم میبوسیدمش.....
۲۰.۷k
۲۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.