دانشگاه بی قانون
⛓️🔗دانشگاه بی قانون 🔗⛓️
⛓️🔗پارت ۴۰🔗⛓️
⛓️🤍ویو یوری🤍⛓️
وسایل رو چیدم رو میز و کوک رو صدا زدم که بیاد شام بخوریم بعد شام خواستم لباسامو بپوشم برم خونه که کوک نزاشت و گفت کوک: این وقت شب کجا میخوای بری یوری: خونه کوک:😐 یوری:😐 کوک: نمیخواد بری امشب اینجا بخواب فردا باید بریم مسابقه بدیم یوری: خیله خب اتاق من کجاست کوک: اینجا فقط ی اتاق داره یوری: الان من بیام پیش تو بخوابم کوک: نخیرم شما رو تخت میخوابی من رو زمین یوری: عه جدی میفرمایید نخیرم تو رو تخت بخواب من رو زمین کوک: نه......انقدر این بحث رو ادامه دادیم که هردو رو زمین خوابیدیم میدونم خیلی اسکلیم ولی خب ...
⛓️🖤ویو کوک🖤⛓️
منو یوری کنار هم رو زمین خوابیده بودیم راستش من خودمو رو بخواب زده بودم ولی یوری بیدار بود داشت به سقف نگاه میکرد من که خودمو به خواب زده بودم به سمت اون خوابیده بود اونم خودشو چرخوند سمت من منم دیگه واقعا باید خودمو به خواب میزدم راستیتش حس میکردم زل زده بهم حس کردم انگشتشو گذاشته رو ل.بم و داشت حرکت میداد خواست ورداره که دستشو گرفتم هول شد گفت یوری: عه بیداری کوک: بهت نگفتن به پسر مردم دست نزنی کوچولو یوری: اولا من نمیخواستم اون کارو بکنم دوما من میخواستم ببینم بیداری یا نه کوک: باشه تو گفتی و منم باور کردم یوری: همین که هست میخوای باور کن میخوای باور نکن شب بخیر کوک: شب توهم بخیر
⛓️💎پرش زمانی به ۷ صبح 💎⛓️
⛓️🤍ویو یوری🤍⛓️
از خواب بیدار شدم دیدم کوک خوابه که منو ضایع میکنی دارم برات رفتم ی پارچ آب سرد پر کردم رفتم بالا سره کوک همشو خالی کردم کوک از خواب پرید به من با تعجب نگاه کرد شبیه این گربه هایی که آب میریزی روشون شده بود منم با خنده گفتم یوری: دماغ سوخته خریداریم 🤣🤣 کوک: یوریییییییی یوری: 🤣🤣🤣 کوک: الان میک..شمت....ادامه دارد
حمایت فراموش نشه 🧊⛓️
⛓️🔗پارت ۴۰🔗⛓️
⛓️🤍ویو یوری🤍⛓️
وسایل رو چیدم رو میز و کوک رو صدا زدم که بیاد شام بخوریم بعد شام خواستم لباسامو بپوشم برم خونه که کوک نزاشت و گفت کوک: این وقت شب کجا میخوای بری یوری: خونه کوک:😐 یوری:😐 کوک: نمیخواد بری امشب اینجا بخواب فردا باید بریم مسابقه بدیم یوری: خیله خب اتاق من کجاست کوک: اینجا فقط ی اتاق داره یوری: الان من بیام پیش تو بخوابم کوک: نخیرم شما رو تخت میخوابی من رو زمین یوری: عه جدی میفرمایید نخیرم تو رو تخت بخواب من رو زمین کوک: نه......انقدر این بحث رو ادامه دادیم که هردو رو زمین خوابیدیم میدونم خیلی اسکلیم ولی خب ...
⛓️🖤ویو کوک🖤⛓️
منو یوری کنار هم رو زمین خوابیده بودیم راستش من خودمو رو بخواب زده بودم ولی یوری بیدار بود داشت به سقف نگاه میکرد من که خودمو به خواب زده بودم به سمت اون خوابیده بود اونم خودشو چرخوند سمت من منم دیگه واقعا باید خودمو به خواب میزدم راستیتش حس میکردم زل زده بهم حس کردم انگشتشو گذاشته رو ل.بم و داشت حرکت میداد خواست ورداره که دستشو گرفتم هول شد گفت یوری: عه بیداری کوک: بهت نگفتن به پسر مردم دست نزنی کوچولو یوری: اولا من نمیخواستم اون کارو بکنم دوما من میخواستم ببینم بیداری یا نه کوک: باشه تو گفتی و منم باور کردم یوری: همین که هست میخوای باور کن میخوای باور نکن شب بخیر کوک: شب توهم بخیر
⛓️💎پرش زمانی به ۷ صبح 💎⛓️
⛓️🤍ویو یوری🤍⛓️
از خواب بیدار شدم دیدم کوک خوابه که منو ضایع میکنی دارم برات رفتم ی پارچ آب سرد پر کردم رفتم بالا سره کوک همشو خالی کردم کوک از خواب پرید به من با تعجب نگاه کرد شبیه این گربه هایی که آب میریزی روشون شده بود منم با خنده گفتم یوری: دماغ سوخته خریداریم 🤣🤣 کوک: یوریییییییی یوری: 🤣🤣🤣 کوک: الان میک..شمت....ادامه دارد
حمایت فراموش نشه 🧊⛓️
۷.۳k
۰۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.