&( like crazy )&
&( like crazy )&
&( مثل دیوانه ها )&
part_¹²
ب/ج: همین که شنیدید فردا نوبت عقد گرفتم ا.ت از امروز به بعد عروس این خانوادست
جونگکوک: ا.ت زن داداشم میشه؟
ب/ج: اره
جیمین: بابا من با این ازدواج مخالفم
ا.ت: منم همینطور
ب/ج: هرچی من و اقای کانگ بگیم فردا صبح میریم محضر و ا.ت رو به عقد جیمین در میاریم
جیمین: بابا....
ب/ج: حرف نباشه غذاتونو بخورید
ا.ت: من میل ندارم
ا.ت بلند شد که بره
جیمین: بشین
ا.ت: چی!
جیمین: بشین غذاتو بخور
ا.ت: نمیخو...
جیمین: گفتم بشین(داد)
ا.ت: ب.. باشه
غذاشونو خوردن
ا.ت: من میرم عمارتو ببینم
ب/ج: باشه عروس گلم
ا.ت رفت
جیمین: بابا معنیه این کارات چیه
ب/ج: خوشبختی تو
جیمین: بابا من نمیخوام با ا.ت ازدواج کنم
جونگکوک: بابا از الان بگم من زن نمیخوام
ب/ج: جونگکوک تو هم باید یه روز زن بگیری
جونگکوک: هوفف میرم اتاقم(عصبی)
ب/ج: سعی کن اونو عاشق خودت کنی من به یه نوه احتیاج دارم
جیمین: بابا نوه برا چیته
ب/ج: من دارم پیر میشم دیگه به یه نوه احتیاج دارم
جیمین: خیلی بی مزه ای.. میرم اتاقم
ب/ج: اوکی فردا دیر نکن
«صبح»
ا.ت: ویو صبح زود بیدار شدم رفتم حموم بعد چند مین اومدم بیرون دیشب لباسامو چیدم تو کمدم از داخل کمد یه لباس مجلسی کوتاه شیک برداشتم و پوشیدم به همراه کفش های پاشنه بلندم بعدش موهامو خشک کردم و حالت دادم و بعد یه ارایش ملایم کردم و رفتم بیرون
ب/ج: ا.ت اماده ای
ا.ت: بله
ب/ج: خوبه جیمین و جونگکوک هم بیرون منتظرن راستی اجیت و باباتم میان
ا.ت: اخجون
ب/ج:«خنده» اجوما یه اتاق برای جیمین و ا.ت اماده کن
ا.ت: ........
ادامه دارد.....
&( مثل دیوانه ها )&
part_¹²
ب/ج: همین که شنیدید فردا نوبت عقد گرفتم ا.ت از امروز به بعد عروس این خانوادست
جونگکوک: ا.ت زن داداشم میشه؟
ب/ج: اره
جیمین: بابا من با این ازدواج مخالفم
ا.ت: منم همینطور
ب/ج: هرچی من و اقای کانگ بگیم فردا صبح میریم محضر و ا.ت رو به عقد جیمین در میاریم
جیمین: بابا....
ب/ج: حرف نباشه غذاتونو بخورید
ا.ت: من میل ندارم
ا.ت بلند شد که بره
جیمین: بشین
ا.ت: چی!
جیمین: بشین غذاتو بخور
ا.ت: نمیخو...
جیمین: گفتم بشین(داد)
ا.ت: ب.. باشه
غذاشونو خوردن
ا.ت: من میرم عمارتو ببینم
ب/ج: باشه عروس گلم
ا.ت رفت
جیمین: بابا معنیه این کارات چیه
ب/ج: خوشبختی تو
جیمین: بابا من نمیخوام با ا.ت ازدواج کنم
جونگکوک: بابا از الان بگم من زن نمیخوام
ب/ج: جونگکوک تو هم باید یه روز زن بگیری
جونگکوک: هوفف میرم اتاقم(عصبی)
ب/ج: سعی کن اونو عاشق خودت کنی من به یه نوه احتیاج دارم
جیمین: بابا نوه برا چیته
ب/ج: من دارم پیر میشم دیگه به یه نوه احتیاج دارم
جیمین: خیلی بی مزه ای.. میرم اتاقم
ب/ج: اوکی فردا دیر نکن
«صبح»
ا.ت: ویو صبح زود بیدار شدم رفتم حموم بعد چند مین اومدم بیرون دیشب لباسامو چیدم تو کمدم از داخل کمد یه لباس مجلسی کوتاه شیک برداشتم و پوشیدم به همراه کفش های پاشنه بلندم بعدش موهامو خشک کردم و حالت دادم و بعد یه ارایش ملایم کردم و رفتم بیرون
ب/ج: ا.ت اماده ای
ا.ت: بله
ب/ج: خوبه جیمین و جونگکوک هم بیرون منتظرن راستی اجیت و باباتم میان
ا.ت: اخجون
ب/ج:«خنده» اجوما یه اتاق برای جیمین و ا.ت اماده کن
ا.ت: ........
ادامه دارد.....
۱۱.۰k
۰۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.