𝑷𝒂𝒓𝒕 18 قسمت اخرررر
_دلت بهتر شدش؟
+اره
_خوبه...راستی بیا اینو برای تو گرفتم
+پشششمک مرسییییی
_(لبخندی زدم)من که کاری نکردم
+چرا بهترین چیز دنیا رو برام گرفتییی
_نوشجونت
+(با حرفش بهش نگاهی کردم یاد اون روزی افتادم که با هم قرار گذاشته بودیم بریم پارک...)
+جیمین...
_بله
+میای دوباره باهم باشیم؟
_(لبخندی زدم و گفتم)چرا که نه...
+(با حرفش خیلی خوشحال شدم و پریدم بغلش...)
+ببخشید بابت هر بی احترامیی که بهت کردم...
_اشکالی نداره پرنسس...
+دوست دارم
_من بیشتر...
سه سال بعد
توی دانشگاه با جیمین هم رشته شدیم و با هم درس میخوندیم و توی یه شرکتی باهم کار میکردیم و یه خونه با درامدمون اجاره کردیم...و قراره بعد دانشگاهم باهاش ازدواج کنم...(بزنین بندریییی) جه هوا هم (که دلتون میخواست جرواجر بشه...)عاشق یکی دیگه شد و رفت تو آمریکا زندگی کرد و الان همسرش ورشکسته شده آواره خیابون هاست🤌🏻🗿😂
+درستو بخون پسرررر
_نمیخوااام
+بابا فردا امتحان داریممم
_عه واقعا!
+خدایا منو گوجه کننن :/
_باشه باشه عزیزم میخونم
+(رفتم نزدیکش...)عزیزم؟
_(همین که اومد نزدیک لبمو روی لبش گذاشتم)
_...اوهوم...عزیزم...(لپاش قرمز شد خیلی کیوت شده بود)
+درستو بخون...
_(از پشت بغلش کردم و گونشو بوس کردم)
_خبر دارم امتحان برای هفتهی دیگست...
+نه بابا فردا امتحانه
_پس توی این کاغذ چی نوشته؟
+اوه...اممم...چیزه...خب پس بیا تا اون موقع بخونیم...
_بجاش کارای دیگه ای انجام میدیم(منحرفان منظور رو گرفتند 🗿🤌🏻)
+(بهش نگاه کردم چشمکی زد و خنده ی شیطانی کرد...منظورشو متوجه شدم لپام سرخ شد خجالت کشیدم...)
_خجالت نکش پرنسس کوچولو
+من کوچولو نیستم
_بحثو عوض نکن...
+خب بهم نگو کوچولو...
_اها بهت بگم بزرگی مگه تو پنجاه سالته؟...
+منظورم این نبود:/
_اوک مای لیدی (چه تعریفی کرد :/)
+(لبخند)...امم راستی شوگا گفتش که با هم بریم خرید برای تعطیلاتمون لباس و چندتا چیز لازم بگیریم
_مگه سفرمون برای این هفته ست؟
+نه برای هفته دیگست ولی شوگا گفتش از الان آماده بشیم
_باشه آماده شو بریم
+باش...
و شبش برگشتن خونه و...(با کارهاشون خاک تو سرم کردن🗿🤌🏻😂)
اگه میخوان بفهمید شبش چه کارهایی کردند توی کامنتا بنویسین 🗿🤌🏻
داستان ما تموم شد
شرط هم سرما خوردگیش درست نشد :/
+راحت شدن از دست این شرطها
نه من نمیزارم شرط جانکوک بدون شرط باشه
+دوستان عزیز شرط گذاشت انجام ندید
:/ بی ادب تو برو به کار های خاک برسریت برس
+ نهههه تنهام نزار
خدافظظظظظ
+اره
_خوبه...راستی بیا اینو برای تو گرفتم
+پشششمک مرسییییی
_(لبخندی زدم)من که کاری نکردم
+چرا بهترین چیز دنیا رو برام گرفتییی
_نوشجونت
+(با حرفش بهش نگاهی کردم یاد اون روزی افتادم که با هم قرار گذاشته بودیم بریم پارک...)
+جیمین...
_بله
+میای دوباره باهم باشیم؟
_(لبخندی زدم و گفتم)چرا که نه...
+(با حرفش خیلی خوشحال شدم و پریدم بغلش...)
+ببخشید بابت هر بی احترامیی که بهت کردم...
_اشکالی نداره پرنسس...
+دوست دارم
_من بیشتر...
سه سال بعد
توی دانشگاه با جیمین هم رشته شدیم و با هم درس میخوندیم و توی یه شرکتی باهم کار میکردیم و یه خونه با درامدمون اجاره کردیم...و قراره بعد دانشگاهم باهاش ازدواج کنم...(بزنین بندریییی) جه هوا هم (که دلتون میخواست جرواجر بشه...)عاشق یکی دیگه شد و رفت تو آمریکا زندگی کرد و الان همسرش ورشکسته شده آواره خیابون هاست🤌🏻🗿😂
+درستو بخون پسرررر
_نمیخوااام
+بابا فردا امتحان داریممم
_عه واقعا!
+خدایا منو گوجه کننن :/
_باشه باشه عزیزم میخونم
+(رفتم نزدیکش...)عزیزم؟
_(همین که اومد نزدیک لبمو روی لبش گذاشتم)
_...اوهوم...عزیزم...(لپاش قرمز شد خیلی کیوت شده بود)
+درستو بخون...
_(از پشت بغلش کردم و گونشو بوس کردم)
_خبر دارم امتحان برای هفتهی دیگست...
+نه بابا فردا امتحانه
_پس توی این کاغذ چی نوشته؟
+اوه...اممم...چیزه...خب پس بیا تا اون موقع بخونیم...
_بجاش کارای دیگه ای انجام میدیم(منحرفان منظور رو گرفتند 🗿🤌🏻)
+(بهش نگاه کردم چشمکی زد و خنده ی شیطانی کرد...منظورشو متوجه شدم لپام سرخ شد خجالت کشیدم...)
_خجالت نکش پرنسس کوچولو
+من کوچولو نیستم
_بحثو عوض نکن...
+خب بهم نگو کوچولو...
_اها بهت بگم بزرگی مگه تو پنجاه سالته؟...
+منظورم این نبود:/
_اوک مای لیدی (چه تعریفی کرد :/)
+(لبخند)...امم راستی شوگا گفتش که با هم بریم خرید برای تعطیلاتمون لباس و چندتا چیز لازم بگیریم
_مگه سفرمون برای این هفته ست؟
+نه برای هفته دیگست ولی شوگا گفتش از الان آماده بشیم
_باشه آماده شو بریم
+باش...
و شبش برگشتن خونه و...(با کارهاشون خاک تو سرم کردن🗿🤌🏻😂)
اگه میخوان بفهمید شبش چه کارهایی کردند توی کامنتا بنویسین 🗿🤌🏻
داستان ما تموم شد
شرط هم سرما خوردگیش درست نشد :/
+راحت شدن از دست این شرطها
نه من نمیزارم شرط جانکوک بدون شرط باشه
+دوستان عزیز شرط گذاشت انجام ندید
:/ بی ادب تو برو به کار های خاک برسریت برس
+ نهههه تنهام نزار
خدافظظظظظ
۳۳.۳k
۰۸ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.