ن برای ماموریته پارت 4
ن برای ماموریته پارت 4
به هر حال باید بلاخره پارت میدادم
آنیا: باورم نمیشه الان دوتا از مشنگ های کلاس دارن سر آنیا دعوا میکنن؟
لوکاس و دامیان: نه خیر
بکی: اهان اره تو راست میگی
انیا: پس سر من دعوا نمی کردن؟
بکی: احمق دارم میگم که ضایعـس سر توعـــــــــه
انیا: باشه حالا چرا داد می زنی
بکی: لوکاس تو هم؟ ولش کن لازم نیست سر انیا دعوا کنی انیا همین الانش هم ماله توعه
انیا: بکــــــــی داشت خوش میگذشـــــــت
دامیان: حالا من این وسط شترم؟
انیا: مگه پسر دوم درخت نبود؟
دامیان: پسردوم جد و آبادته
انیا: در واقع الان داری به خودت توهین میکنی
بکی: خب انیا بریم
( در حال رفتن)
دامیان: هــــــــــــــــــی پسره ی منگل هنوز کارم با تو تموم نشده
لوکاس: من هیچ صدایی نمی شنوممممم
( بعد از مدرسه تو خوابگاه)
انیا: پسر دوم تا کی باید اینجا روی زمین بخوابم
دامیان: تا هر وقت مردی از دستت راحت شدم
انیا: هوی خب یکم جا بده منم بیام
دامیان سرخ میشه
دامیان: برو ب.. بابا چرا اصلا باید به توی شاسکول جا بدم
( صدای در)
بکی: بله میتونین بیاین داخل
هندرسون: اوه ببخشید مزاحم شدم اون یه تخت که جناب دزموند روش تشریف دارند رو نیاز داریم
دامیان: اوه اوکیه
انیا: چــــــــــی من بهت گفتم یکم جا میخوام بهم ندادی حالایه تخت کامل رو رد کردی بره؟
دامیان: اره مشکلیه
انیا: ن... نه...معلومه که نه
دامیان: خب حالا من هم مجبورم رو زمین بخوابم
( انیا و دامیان خوابیدن)
بکی: خیلی خب وقتشه کرم بریزم و این دوتا عاشق رو بهم برسونم ناسلامتی باهم رقصیدن ( قابل توجه کسایی که مانگا رو خوندن)......
پایان پارت 4
مخم نکشید والا
برای پارت بعد ۸ لایک ♡☆
به هر حال باید بلاخره پارت میدادم
آنیا: باورم نمیشه الان دوتا از مشنگ های کلاس دارن سر آنیا دعوا میکنن؟
لوکاس و دامیان: نه خیر
بکی: اهان اره تو راست میگی
انیا: پس سر من دعوا نمی کردن؟
بکی: احمق دارم میگم که ضایعـس سر توعـــــــــه
انیا: باشه حالا چرا داد می زنی
بکی: لوکاس تو هم؟ ولش کن لازم نیست سر انیا دعوا کنی انیا همین الانش هم ماله توعه
انیا: بکــــــــی داشت خوش میگذشـــــــت
دامیان: حالا من این وسط شترم؟
انیا: مگه پسر دوم درخت نبود؟
دامیان: پسردوم جد و آبادته
انیا: در واقع الان داری به خودت توهین میکنی
بکی: خب انیا بریم
( در حال رفتن)
دامیان: هــــــــــــــــــی پسره ی منگل هنوز کارم با تو تموم نشده
لوکاس: من هیچ صدایی نمی شنوممممم
( بعد از مدرسه تو خوابگاه)
انیا: پسر دوم تا کی باید اینجا روی زمین بخوابم
دامیان: تا هر وقت مردی از دستت راحت شدم
انیا: هوی خب یکم جا بده منم بیام
دامیان سرخ میشه
دامیان: برو ب.. بابا چرا اصلا باید به توی شاسکول جا بدم
( صدای در)
بکی: بله میتونین بیاین داخل
هندرسون: اوه ببخشید مزاحم شدم اون یه تخت که جناب دزموند روش تشریف دارند رو نیاز داریم
دامیان: اوه اوکیه
انیا: چــــــــــی من بهت گفتم یکم جا میخوام بهم ندادی حالایه تخت کامل رو رد کردی بره؟
دامیان: اره مشکلیه
انیا: ن... نه...معلومه که نه
دامیان: خب حالا من هم مجبورم رو زمین بخوابم
( انیا و دامیان خوابیدن)
بکی: خیلی خب وقتشه کرم بریزم و این دوتا عاشق رو بهم برسونم ناسلامتی باهم رقصیدن ( قابل توجه کسایی که مانگا رو خوندن)......
پایان پارت 4
مخم نکشید والا
برای پارت بعد ۸ لایک ♡☆
۳۳۱
۰۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.