قسمت ۱۳
قسمت ۱۳
پدرخوانده
با نوازش کسی از خواب اروم اروم بیدار شد و صورت پدرش تهیونگ رو روبه روش دید
با صدای بم شده بخاطر خوابش ازش پرسید :
+ چیزی شده؟
- هوم نه فقط کارم تموم شده بود اومدم ببینم چیکار میکنی
+ ولی تو داری رسما با چشمات قورتم میدی این دیدن نیست
تهیونگ خنده ای کرد و سرشو به سمت چپ و راست تکون داد
- میخواستم ببینم پسرم از نزدیک چطوریه؟
+ عالی
جونگکوک با به یاد اوردن قرار بارشون با فلیکس و ایچیگو رو به سمت دیوار راست اتاش کرد و با دیدن ساعت خیالش راحت شد
هنوز یه ساعتی وقت داشت
- چیزی شده؟
+ نوچ فقط با رفیقام قرار گذاشتم شب بریم بیرون
تهیونگ اخماشو داخل هم کشید
- و کی ازم اجازه گرفتی؟
+ اوه خب ببین...
کوک از روی تخت بلند شد و خیلی راحت با باکسرش با سمت حموم اتاقش حرکت کرد
+ الان اچازه میگیرم وایسا ، پدر جان اجازه میدی با دوستام برم بیرون؟
- نه
چیی؟
کوک یهو شوکه سمت تهیونگ برگشت و با چشمای هم قد نلبکی شدش رو به چشمای خندون تهیونگ زول زد
- شوخی کردم میتونی بری
جونگکوک که خیالش راحت شد چشم غره ای به تهیونگ رفت و در حموم رو باز کرد داخلش رفتو درو بست
بدون توجه به اینکه تهیونگ داخل اتاقش بود درو روش بسته بود و الانم باکسرش رو دراورده بود و داشت دوش میگرفت
بعد چندمین حوله ی کوچیکی رو روی سرش انداخت و یکی شون ام دور کمرش بست
از حموم بیرون اومد و تهیونگ رو دید که رو تختش خوابیده ، لبخندی زد با خیال راحت و اروم اروم به سمت کمدش رفت
لباساش رو برداشت و شروع به پوشیدنشون کرد که یهو صدای تهیونگ بلند شد
- اونا تتوعه رو بندت ، کیم جونگکوک؟
با حالت عصبی پرسید که جونگکوک قبض روح شد تقریبا
- جوابمو بده
+ خ.خ.خب ای.اینا تت.تتوعه خب؟و.و.ولشون کن دیگه چ.چرا انقدر کش میدی
با یه لبخند ژوکوندی گفت که باعث بیشتر اخمالو شدن تهیونگ شد
- فردا میری لیزر و پاکشون میکنی به من ربطی نداره
جونگکوک یهو به طور ترسناکی سمت تهیونگ برگشت و نگاهش کرد که تهیونگ ترس کمی توی وجودش افتاد
- گفتم پاکشون میکنی
جونگکوک اروم اروم با شلوار و حوله ی دور گردنش به سمت تهیونگ قدم برداشت که ناخودآگاه باعث شد تهیونگ همراه با قدم جلو اومدن جونگکوک دوتا قدم عقب بره
+ خوب گوش کن کیم ، اگه تا اینجا خدنگ شخصیت بودم - تهیونگ به دیوار میخوره و جونگکوک دستشو بغل گوشش میزاره - پس فکر نکن خبریه لازمه به همه حرفات گوش بدم خب؟فهمیدی؟؟؟-کلمه اخر رو با داد تو صورت تهیونگ گفت -
تهیونگ شوکه نگاهش میکرد و جونگکوک با اخماش لباسش رو پوشید و رفت توی حیاط ....
سه قهار روز دیگه پارت بعدی رو اپ میکنم
و راستی اگه شما بین مثلث عشقی عه اکس و پارتنرتون میموندین کدوم رو انتخاب میکردین؟
پدرخوانده
با نوازش کسی از خواب اروم اروم بیدار شد و صورت پدرش تهیونگ رو روبه روش دید
با صدای بم شده بخاطر خوابش ازش پرسید :
+ چیزی شده؟
- هوم نه فقط کارم تموم شده بود اومدم ببینم چیکار میکنی
+ ولی تو داری رسما با چشمات قورتم میدی این دیدن نیست
تهیونگ خنده ای کرد و سرشو به سمت چپ و راست تکون داد
- میخواستم ببینم پسرم از نزدیک چطوریه؟
+ عالی
جونگکوک با به یاد اوردن قرار بارشون با فلیکس و ایچیگو رو به سمت دیوار راست اتاش کرد و با دیدن ساعت خیالش راحت شد
هنوز یه ساعتی وقت داشت
- چیزی شده؟
+ نوچ فقط با رفیقام قرار گذاشتم شب بریم بیرون
تهیونگ اخماشو داخل هم کشید
- و کی ازم اجازه گرفتی؟
+ اوه خب ببین...
کوک از روی تخت بلند شد و خیلی راحت با باکسرش با سمت حموم اتاقش حرکت کرد
+ الان اچازه میگیرم وایسا ، پدر جان اجازه میدی با دوستام برم بیرون؟
- نه
چیی؟
کوک یهو شوکه سمت تهیونگ برگشت و با چشمای هم قد نلبکی شدش رو به چشمای خندون تهیونگ زول زد
- شوخی کردم میتونی بری
جونگکوک که خیالش راحت شد چشم غره ای به تهیونگ رفت و در حموم رو باز کرد داخلش رفتو درو بست
بدون توجه به اینکه تهیونگ داخل اتاقش بود درو روش بسته بود و الانم باکسرش رو دراورده بود و داشت دوش میگرفت
بعد چندمین حوله ی کوچیکی رو روی سرش انداخت و یکی شون ام دور کمرش بست
از حموم بیرون اومد و تهیونگ رو دید که رو تختش خوابیده ، لبخندی زد با خیال راحت و اروم اروم به سمت کمدش رفت
لباساش رو برداشت و شروع به پوشیدنشون کرد که یهو صدای تهیونگ بلند شد
- اونا تتوعه رو بندت ، کیم جونگکوک؟
با حالت عصبی پرسید که جونگکوک قبض روح شد تقریبا
- جوابمو بده
+ خ.خ.خب ای.اینا تت.تتوعه خب؟و.و.ولشون کن دیگه چ.چرا انقدر کش میدی
با یه لبخند ژوکوندی گفت که باعث بیشتر اخمالو شدن تهیونگ شد
- فردا میری لیزر و پاکشون میکنی به من ربطی نداره
جونگکوک یهو به طور ترسناکی سمت تهیونگ برگشت و نگاهش کرد که تهیونگ ترس کمی توی وجودش افتاد
- گفتم پاکشون میکنی
جونگکوک اروم اروم با شلوار و حوله ی دور گردنش به سمت تهیونگ قدم برداشت که ناخودآگاه باعث شد تهیونگ همراه با قدم جلو اومدن جونگکوک دوتا قدم عقب بره
+ خوب گوش کن کیم ، اگه تا اینجا خدنگ شخصیت بودم - تهیونگ به دیوار میخوره و جونگکوک دستشو بغل گوشش میزاره - پس فکر نکن خبریه لازمه به همه حرفات گوش بدم خب؟فهمیدی؟؟؟-کلمه اخر رو با داد تو صورت تهیونگ گفت -
تهیونگ شوکه نگاهش میکرد و جونگکوک با اخماش لباسش رو پوشید و رفت توی حیاط ....
سه قهار روز دیگه پارت بعدی رو اپ میکنم
و راستی اگه شما بین مثلث عشقی عه اکس و پارتنرتون میموندین کدوم رو انتخاب میکردین؟
۸.۰k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.