part3
#part3
حامی-صبح شد
ولی خبری ازغزل نبود
ساعت12 بود
انگار اب شده بود رفته بود زمین
سرم داشت ازدرد میترکید
رفتم خونه
بدو غزل همچیه این خونه
رومخ
بود
بازم بهش زنگ زدم ولی خاموش بود
--------------------------------------------------------------------------------------------------
دوهفته بعد:
حامی-دوهقته ازروزی که غزل گمش د
گذشت
هیچ اثری ازش نبود
تواین مدت شک کردم که نفس میدونه غزل کجاست
از حرفایی که زده
سوتی هایی که داده
رفتم دم خونهی نفس
دربازکرد رفتم تو
نفس-سلام پناه کجاست
حامی-پیش مامانم
نفس ازت یه سوال دارم
نفس-بپرس
حامی-تومیدونی غزل کجاست نه
توازش خبرداری
د حرف بزن چرا ساکتی(عصبانی)
نفس-بشین یدقه(بابغض)
حامی-میدونی کجاس نه(بابغض)
نفس-توااق طبقه بالاست
حامی-اینهمه مدت
حرفمو قورت دادم
رفتم بالا دربازکردم
روتخت نشسته بود
غزل
غزل-سرم و اوردم بالا
نگاهی بهش انداختم
تواین دوهفته پوست استخون شده بود
حامی-غزل داری قایم موشک بازی میکنی
اینچه کاریه بچه شدی
رفتم زدیک دستمو دراز کردم
غزل-به من دست نزن
من فردا دارم ازایران میرم
اگه پیدام نشم
اسمم ازشناسنامت پاک میشه
پناهم دخترته بزرگ میکنی
اصلا فکرکن غزلی نبوده
حامی-چیمیگی
یعنی چی
غزل-برو بیرون
حامی-غزل خوب بمن بگو
غزل-بروبیرون(بافریاد)
حامی-چت شده تو
غزل-حامی بامن بحث نکن برو بیرون
حامی-رفت پایین
نفس توبه من بگو
این که حرف نمیزنه چشهه
نفس پراساکتی
نفس-یدقه بشین بت میگم
بشینن خوب
ببین غزل....
حامی-ازخونش زدم بیرون
حالم خیلی بد بود
چجوری وپشم مامانم نگاه میکردم
ابروم میرفت
غزل اخه اینچکاریه
توماشین بودم ازآکاهی باهم تماس گرفتن
گفتن که یه جنازه ای پیدا کردن شبیه مشخصات غزل
اشک ازچشام جاری بود
غزل م زنده بود
اخه این چه بدخبتیه من توش گیرافتادم
رفتم آکای برای شناسایی جنازه
جنازه رو دیدم سوخته بود
باید چیکارمیکردم میگفتم این غزل
یا میگفتم که چی
خیلی شبیه غزل بود
قلبم داشت میومد دهنم
اگه اینکارو میکردم شاید ینفر تودنیا
همیشه منتطر عزیز دلش میوبد
اگه نمیکردم باید بهپناه چیمیگفتم
که مامانت ولت کررد و رفت؟...
#mylost#حامیم#رمان
حامی-صبح شد
ولی خبری ازغزل نبود
ساعت12 بود
انگار اب شده بود رفته بود زمین
سرم داشت ازدرد میترکید
رفتم خونه
بدو غزل همچیه این خونه
رومخ
بود
بازم بهش زنگ زدم ولی خاموش بود
--------------------------------------------------------------------------------------------------
دوهفته بعد:
حامی-دوهقته ازروزی که غزل گمش د
گذشت
هیچ اثری ازش نبود
تواین مدت شک کردم که نفس میدونه غزل کجاست
از حرفایی که زده
سوتی هایی که داده
رفتم دم خونهی نفس
دربازکرد رفتم تو
نفس-سلام پناه کجاست
حامی-پیش مامانم
نفس ازت یه سوال دارم
نفس-بپرس
حامی-تومیدونی غزل کجاست نه
توازش خبرداری
د حرف بزن چرا ساکتی(عصبانی)
نفس-بشین یدقه(بابغض)
حامی-میدونی کجاس نه(بابغض)
نفس-توااق طبقه بالاست
حامی-اینهمه مدت
حرفمو قورت دادم
رفتم بالا دربازکردم
روتخت نشسته بود
غزل
غزل-سرم و اوردم بالا
نگاهی بهش انداختم
تواین دوهفته پوست استخون شده بود
حامی-غزل داری قایم موشک بازی میکنی
اینچه کاریه بچه شدی
رفتم زدیک دستمو دراز کردم
غزل-به من دست نزن
من فردا دارم ازایران میرم
اگه پیدام نشم
اسمم ازشناسنامت پاک میشه
پناهم دخترته بزرگ میکنی
اصلا فکرکن غزلی نبوده
حامی-چیمیگی
یعنی چی
غزل-برو بیرون
حامی-غزل خوب بمن بگو
غزل-بروبیرون(بافریاد)
حامی-چت شده تو
غزل-حامی بامن بحث نکن برو بیرون
حامی-رفت پایین
نفس توبه من بگو
این که حرف نمیزنه چشهه
نفس پراساکتی
نفس-یدقه بشین بت میگم
بشینن خوب
ببین غزل....
حامی-ازخونش زدم بیرون
حالم خیلی بد بود
چجوری وپشم مامانم نگاه میکردم
ابروم میرفت
غزل اخه اینچکاریه
توماشین بودم ازآکاهی باهم تماس گرفتن
گفتن که یه جنازه ای پیدا کردن شبیه مشخصات غزل
اشک ازچشام جاری بود
غزل م زنده بود
اخه این چه بدخبتیه من توش گیرافتادم
رفتم آکای برای شناسایی جنازه
جنازه رو دیدم سوخته بود
باید چیکارمیکردم میگفتم این غزل
یا میگفتم که چی
خیلی شبیه غزل بود
قلبم داشت میومد دهنم
اگه اینکارو میکردم شاید ینفر تودنیا
همیشه منتطر عزیز دلش میوبد
اگه نمیکردم باید بهپناه چیمیگفتم
که مامانت ولت کررد و رفت؟...
#mylost#حامیم#رمان
۲.۹k
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.