فیک کوک پارت ²⁰ ♡نفرت تا عشق♡
آنچه گذشت:
میا: ببخشید بخدا یدفعه شد
کوک: نه دوستش داشتم
................................................................................
میا: اخ **ه هام درد گرفت جونگ کوک
کوک: باشه بهتره بس کنیم
میا: اره ممنونم
کوک: هوم
میا: بیا بخوابیم عشقم
کوک: اه اره
میا: اییییی خدای من تو غذا نخوردی
کوک: اه نه نه ولش کن بزار فردا بیا بخواب بیبی
میا: یعنی میتونی تحمل کنی
کوک: غذا نخوردن چیز خاصی نیست که
میا: میدونم ولی چرا وقتی میتونم غذا درست کنم ولی بهت ندم بخوری
کوک: عشقم فدات شم ول کن بیا بخواب
میا: اوییی باشه
خوابیدم رو شونه هاش پنج دقیقه نگذشت که قش کرد خوابید
منم پیشش خوابم برد
(۹ماه بعد)
کوک: عشقم چرا انقدر بچه ما جا گرفته؟
میا:(زدم به دستش) داری میگی من چاق شدممم
کوک: نه باباااا میگم بچه کی دنیا میاد دلم میخاد ببینم توله سگ چه شکلیه
میا: کوکککککک ببینم به بچم فحش یاد بدی من میدونم با تو
کوک: نه نه من اون رو با ادب بزرگ میکنم
میا: خداکنه
میا: اییی تو رو خدا برو برام یه لیوان آب بیار
کوک: بش فدات شم
میا: خدانکنه
(از زبان کوک)
رفتم برای میا از یخچال آب بیارم ریختم تو لیوان و رفتم دادم دستش که دیدم گفت
میا: اخخخ کوک خیلی درد دارم
کوک: واقعا
میا: واییی کوک لطفا بریم فک کنم وقتشه (داد)
کوک: ب... باشه
سویچ رو برداشتم وبراید استایل بغلش کردم و بردمش سمت ماشین در رو با یه دستم باز کردم گذاشتمش تو صندلی عقب
و بدو سوار شدم ماشین رو روشن کردم و راه افتادم
میا: لطفا زود برو جونگ کوک
کوک: باشه عشقم هیچی نیست باشه
میا: باشه کی میرسیم
کوک: دو دقیقه دیگه
میا: جونگ کوک
کوک: جونم
میا: اگه چیزی شد لطفا تو بچه رو بگو دنیا بیارن
کوک: چ... چییی نه نههه همچین چیزی نمیشههه(داد)
کوک: رسیدیم
بدو رفتم در ماشین رو باز کردم براید استایل بغلش کردم اصلا در ماشین رو یادم رفت ببندم بدو از پله رفتم بالا و گفتم
کوک: لطفاااا کمک کنید زنم حاملس
پرستار: بزارینش رو برانکارد
کوک: باشه
گذاشتمش رو برانکارد و بردنش واییی خدای من چی میشه
رفتم نشستم روی صندلی خون میا روی دستم بود
وای اون حرفش چی بود که تو ماشین زد وایسا این اتفاق
نمیوفته نه نه نه نمیوفته(با مشت زد تو صندلی)
نمیدونم چرا اشکهام میریختن اگه بلایی سر میا بیاد من چیکار کنم
دکتر امد
کوک: اقای دکتر زنم زنم چطوره
دکتر: باید عمل بشه
کوک: باشه خوب عملش کنید
دکتر: هعی اقا مطمنی که این زن تحمل داره
کوک: اره اره اون میتونه من بهش اعتماد دارم اون میتونه
دکتر: باشه پس میره برای عمل
کوک: ببخشید نمیشه من بیام تو
دکتر: نه متاسفم نمیشه
کوک: باشه ممنونم
انقدر استرس داشتم که همش میرفتم و می امدم
داشتم همین کار رو انجام میدادم که صدای جیغ میا رو شندیم قلب تند تند میزد م... میا چی شد ایندفعه دیگه خیلی زیاد تر بودن از شدت استرس پاهام شل شدن و افتادم رو زمین
بعد ۳٠ دقیقه دکتر امد
کوک: اقای دکتر م.. میا زنم چیشد
دکتر: تبریک میگم هم زنتون زندس هم پسرتون
کوک: زندس اره اره زندس و. و.ایسا ببینم گفتی پسرررر
دکتر: بله پسر و اینکه خانمتون بی هوشه هنوز ولی الان بچه رو بهتون میدم
کوک: ب.. باشه الان کجاس
دکتر: پرستارررر میشه اون بچه رو بیاری
پرستار: بله بفرمایید
خدای من این بچه منه چه پسر خوشگلیه
پرستار: اوه بفرمیایید
کوک: ممنونم
کوک: تو چقدر خوشگلی
پرستار: هعی اقا زنتون به هوش امدن
بدونه اینکه چیزی بگم بدو بدو رفتم با بچم سمت میا
رسیدم بهش
کوک: عشقم خوبی
میا: ایی ارع خوبم بچم کجاس
کوک: بیا ایناهاش
میا: وایی خدای من تو چقدر خوشگلی(گریه)
کوک: هعی میا این نشد که
میا: چیزی شده عشقم
کوک: تو درد دنیا اوردنش رو کشیدی پس تو اسمش رو بزار
میا: این هدیه بزرگیه
کوک: تو و بچم زندگی منید
میا: من اسمش رو میزارم هاریث
کوک: هاریث چه قشنگ این اسم رو از کجا اوردی
میا: شخصیت بازی
کوک: وای تو هنوز هم تو فکر بازی هستی
میا: هعی اون پسره درسته
کوک: نه بابا دختره
میا: زرشک
(از زبان میا)
چقدر خوشحالم تونستم
(۱۴سال بعد)
بعدی...
لایک۱٠💜
کامنت۱۵🐾
فالور۱🦋
میا: ببخشید بخدا یدفعه شد
کوک: نه دوستش داشتم
................................................................................
میا: اخ **ه هام درد گرفت جونگ کوک
کوک: باشه بهتره بس کنیم
میا: اره ممنونم
کوک: هوم
میا: بیا بخوابیم عشقم
کوک: اه اره
میا: اییییی خدای من تو غذا نخوردی
کوک: اه نه نه ولش کن بزار فردا بیا بخواب بیبی
میا: یعنی میتونی تحمل کنی
کوک: غذا نخوردن چیز خاصی نیست که
میا: میدونم ولی چرا وقتی میتونم غذا درست کنم ولی بهت ندم بخوری
کوک: عشقم فدات شم ول کن بیا بخواب
میا: اوییی باشه
خوابیدم رو شونه هاش پنج دقیقه نگذشت که قش کرد خوابید
منم پیشش خوابم برد
(۹ماه بعد)
کوک: عشقم چرا انقدر بچه ما جا گرفته؟
میا:(زدم به دستش) داری میگی من چاق شدممم
کوک: نه باباااا میگم بچه کی دنیا میاد دلم میخاد ببینم توله سگ چه شکلیه
میا: کوکککککک ببینم به بچم فحش یاد بدی من میدونم با تو
کوک: نه نه من اون رو با ادب بزرگ میکنم
میا: خداکنه
میا: اییی تو رو خدا برو برام یه لیوان آب بیار
کوک: بش فدات شم
میا: خدانکنه
(از زبان کوک)
رفتم برای میا از یخچال آب بیارم ریختم تو لیوان و رفتم دادم دستش که دیدم گفت
میا: اخخخ کوک خیلی درد دارم
کوک: واقعا
میا: واییی کوک لطفا بریم فک کنم وقتشه (داد)
کوک: ب... باشه
سویچ رو برداشتم وبراید استایل بغلش کردم و بردمش سمت ماشین در رو با یه دستم باز کردم گذاشتمش تو صندلی عقب
و بدو سوار شدم ماشین رو روشن کردم و راه افتادم
میا: لطفا زود برو جونگ کوک
کوک: باشه عشقم هیچی نیست باشه
میا: باشه کی میرسیم
کوک: دو دقیقه دیگه
میا: جونگ کوک
کوک: جونم
میا: اگه چیزی شد لطفا تو بچه رو بگو دنیا بیارن
کوک: چ... چییی نه نههه همچین چیزی نمیشههه(داد)
کوک: رسیدیم
بدو رفتم در ماشین رو باز کردم براید استایل بغلش کردم اصلا در ماشین رو یادم رفت ببندم بدو از پله رفتم بالا و گفتم
کوک: لطفاااا کمک کنید زنم حاملس
پرستار: بزارینش رو برانکارد
کوک: باشه
گذاشتمش رو برانکارد و بردنش واییی خدای من چی میشه
رفتم نشستم روی صندلی خون میا روی دستم بود
وای اون حرفش چی بود که تو ماشین زد وایسا این اتفاق
نمیوفته نه نه نه نمیوفته(با مشت زد تو صندلی)
نمیدونم چرا اشکهام میریختن اگه بلایی سر میا بیاد من چیکار کنم
دکتر امد
کوک: اقای دکتر زنم زنم چطوره
دکتر: باید عمل بشه
کوک: باشه خوب عملش کنید
دکتر: هعی اقا مطمنی که این زن تحمل داره
کوک: اره اره اون میتونه من بهش اعتماد دارم اون میتونه
دکتر: باشه پس میره برای عمل
کوک: ببخشید نمیشه من بیام تو
دکتر: نه متاسفم نمیشه
کوک: باشه ممنونم
انقدر استرس داشتم که همش میرفتم و می امدم
داشتم همین کار رو انجام میدادم که صدای جیغ میا رو شندیم قلب تند تند میزد م... میا چی شد ایندفعه دیگه خیلی زیاد تر بودن از شدت استرس پاهام شل شدن و افتادم رو زمین
بعد ۳٠ دقیقه دکتر امد
کوک: اقای دکتر م.. میا زنم چیشد
دکتر: تبریک میگم هم زنتون زندس هم پسرتون
کوک: زندس اره اره زندس و. و.ایسا ببینم گفتی پسرررر
دکتر: بله پسر و اینکه خانمتون بی هوشه هنوز ولی الان بچه رو بهتون میدم
کوک: ب.. باشه الان کجاس
دکتر: پرستارررر میشه اون بچه رو بیاری
پرستار: بله بفرمایید
خدای من این بچه منه چه پسر خوشگلیه
پرستار: اوه بفرمیایید
کوک: ممنونم
کوک: تو چقدر خوشگلی
پرستار: هعی اقا زنتون به هوش امدن
بدونه اینکه چیزی بگم بدو بدو رفتم با بچم سمت میا
رسیدم بهش
کوک: عشقم خوبی
میا: ایی ارع خوبم بچم کجاس
کوک: بیا ایناهاش
میا: وایی خدای من تو چقدر خوشگلی(گریه)
کوک: هعی میا این نشد که
میا: چیزی شده عشقم
کوک: تو درد دنیا اوردنش رو کشیدی پس تو اسمش رو بزار
میا: این هدیه بزرگیه
کوک: تو و بچم زندگی منید
میا: من اسمش رو میزارم هاریث
کوک: هاریث چه قشنگ این اسم رو از کجا اوردی
میا: شخصیت بازی
کوک: وای تو هنوز هم تو فکر بازی هستی
میا: هعی اون پسره درسته
کوک: نه بابا دختره
میا: زرشک
(از زبان میا)
چقدر خوشحالم تونستم
(۱۴سال بعد)
بعدی...
لایک۱٠💜
کامنت۱۵🐾
فالور۱🦋
۱۰۸.۳k
۲۲ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.