𝒇𝒂𝒌𝒆~𝒋𝒖𝒏𝒈𝒌𝒐𝒐𝒌..𝒑𝒂𝒓𝒕31

از حموم اومدم بیرون موهامو خشک کردم لباسمو پوشیدم (عکس میزارم)
الان دیگه کاملا اماده بودم که برم
(الان حتما میگین کجا داره میره)

*فلش بک قبل حموم*

تا میخاستم برم حموم صدای نوتیف کیشن(نمیدونم درست نوشتم یا نَ)
گوشیم درومد
نگاهی به صفحه گوشیم انداختم که با اسم کسی که پیامم داده لبخند زدم.. اون بهترین فرندم بود .. وونگ یوک هی.. ولی چون یه رپره بهش لقب دادن برای همین همه لقبشو میگن منم میگم لوکاس اون 23 سالشه ما داخله یه سینما اشنا شدیم اون با فرنداش اومده بود البته الان فرند های منم هستن
خلاصه اون فیلمه خیلی چرت بود هی بد و بیرا به فیلمه میگفتیم که اومدن بیرونمون کردن بعدم رفتیم کافه از اون روز به بعد دیگه فرند شدیم

*پایان فلش بک*

به اجوما گفتم مراقب هینسو باشه

*هوی کجا؟

ته:راس میگه کجا میخای بری؟

جولی:چیکارش دارین بابا..

*،ته:زود تند سریع بگو کجا میخای بری؟ 🧐

با این فیسشون ریدم به خودم انگار قتل کرده بودم

+ایشش چتونه بخدا ریدم تو خودم.. میخام برم کافه

*، ته:با کی؟

+لوکاس

ته:لوکاس کیه

*من میشناسمش اوکیه برو

ته:لوکاس کیه به منم بگو

*فرند ا.ته

ته:هومم فقط فرند

+ارهههههه

ته:اوک بابا نخوریمون برو

+نمیگفتینم میرفتم

ته و شوگا پوکر فیس نگام کردن عجبا به عنوان یه دختر که مادرم هستم حق ندان اینقدر سوال پیچم کنن بابا مگه من 5 سالمه

سوار ماشین شدم

+اجوشی برو کافه میلانو (من دراوردی)

اجوشی:چشم خانم
.
.
.

✨💜