شاهزاده اهریمن پارت 44
#شاهزاده_اهریمن_پارت_44
+: آرمیا! گریه میکنی؟
فوری با دست اشکاشو پاک کرد ی لبخند زد ک همون نمیزد بهتر بود..
×: دیونه داشتم میمردم توقع داری برات برقصم!
+: ن خب ولی اینم میدونم ک این گریهات فقط برا این نیست.
×: برنا!
نگاش کردم، چشاش پر اشک معلوم بود منتظر ی حرف ی حرکت یا هر چیز دیگه است تا بغضش بترکه. معلوم بود خیلی جلوی خودش رو گرفته چون کاملا سرخ شده بود.
×: برنا میخوام برگردم خونه..
+: ارمیاا..
×: خواهش میکنم هیچی نگو من اصلا حالم برای اینجا موندن خوب نیست.
تمام حرفاش با بغض بود دیگه دلم نیومد بیشتر از این بهش اسرار کنم.
+: اوکی میریم ولی نه خونتون میریم جای ک من میگم.
×: برنـــا
+: بخوای ی کلمه دیگه حرف بزنی حتی نمیذارم پاتو از این اتاق بذاری بیرون.
هیچی نگفت بُغ کرده فقط نگام کرد.
+: ببین ارمیا قصد اذیت کردنتو ندارم ولی امروز قراره هرچی من گفتم و هرجا من رفتم بریم الانم پاشو بریم..
×: برنا چرا اونوری میری؟
+: بهت چی گفتم؟ گفتم ی امروزو حرف نزن فقط بیا دنبالم.
×: خب الان دقیقا براچی اومدی پارکینگ؟ مگه تو ماشین داری
+: ماشین ک ن ولی اینو دارم. بیا جلو ببینش.
اومد کنارم
×: برنــــــا!!! این این همونه اره؟
+: آره خودشه حالا سوار شو.
×: ولی تو ک..
+: میدونم میخوای چی بگی ولی من سری قبل هم با همین موتور اومدم دنبالت همون موقع ک تو مدرسه گیر افتادی با ویهان پیدات کردم تمام مدت با همین موتور بودم پس جای نگرانی نیست.
×: مطمئنی ک میخوای سوارش بشی؟
+: بیشتر از همیشه...
ن میدونستم کجا میرم و ن میدونستم مقصد بعدیم کجاست بی هدف تو خیابونا میگشتم.
+: ارمیااا
×: بلههه
+: ی جاا میشناسم قبلا همیشه اونجا میرفتم نظرت چیه ک بریم اونجاا.
×: براام فرقی نداره میخوای بری برو.
+: اوکی.
خیابونو دور زدم رفتم سمت مقصد مورد نظرم.
+: آرمیا! گریه میکنی؟
فوری با دست اشکاشو پاک کرد ی لبخند زد ک همون نمیزد بهتر بود..
×: دیونه داشتم میمردم توقع داری برات برقصم!
+: ن خب ولی اینم میدونم ک این گریهات فقط برا این نیست.
×: برنا!
نگاش کردم، چشاش پر اشک معلوم بود منتظر ی حرف ی حرکت یا هر چیز دیگه است تا بغضش بترکه. معلوم بود خیلی جلوی خودش رو گرفته چون کاملا سرخ شده بود.
×: برنا میخوام برگردم خونه..
+: ارمیاا..
×: خواهش میکنم هیچی نگو من اصلا حالم برای اینجا موندن خوب نیست.
تمام حرفاش با بغض بود دیگه دلم نیومد بیشتر از این بهش اسرار کنم.
+: اوکی میریم ولی نه خونتون میریم جای ک من میگم.
×: برنـــا
+: بخوای ی کلمه دیگه حرف بزنی حتی نمیذارم پاتو از این اتاق بذاری بیرون.
هیچی نگفت بُغ کرده فقط نگام کرد.
+: ببین ارمیا قصد اذیت کردنتو ندارم ولی امروز قراره هرچی من گفتم و هرجا من رفتم بریم الانم پاشو بریم..
×: برنا چرا اونوری میری؟
+: بهت چی گفتم؟ گفتم ی امروزو حرف نزن فقط بیا دنبالم.
×: خب الان دقیقا براچی اومدی پارکینگ؟ مگه تو ماشین داری
+: ماشین ک ن ولی اینو دارم. بیا جلو ببینش.
اومد کنارم
×: برنــــــا!!! این این همونه اره؟
+: آره خودشه حالا سوار شو.
×: ولی تو ک..
+: میدونم میخوای چی بگی ولی من سری قبل هم با همین موتور اومدم دنبالت همون موقع ک تو مدرسه گیر افتادی با ویهان پیدات کردم تمام مدت با همین موتور بودم پس جای نگرانی نیست.
×: مطمئنی ک میخوای سوارش بشی؟
+: بیشتر از همیشه...
ن میدونستم کجا میرم و ن میدونستم مقصد بعدیم کجاست بی هدف تو خیابونا میگشتم.
+: ارمیااا
×: بلههه
+: ی جاا میشناسم قبلا همیشه اونجا میرفتم نظرت چیه ک بریم اونجاا.
×: براام فرقی نداره میخوای بری برو.
+: اوکی.
خیابونو دور زدم رفتم سمت مقصد مورد نظرم.
۲.۶k
۰۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.