part¹⁷
بعد از اینکه ات بیدار شد میخواست بلند شه که اجوما اومد تو گفت
اجوما: دخترم
ات: بله
اجوما: ات برو از ارباب معذرت خواهی کن باشه
ات: .....
اجوما: ات😕
ات: نمی خوام
اجوما: چرا
ات: اون همیشه منو اذیت میکنه
اجوما: اخه ات کارتوام دسته کمی از بدی نداشت
ات: اجوماااا
اجوما: ارباب از وقتی بچه بودن ابهت خاصی داشتن از بچگی هیچکس به ایشون بی احترامی نمیکرد و جرعت نمی کرد تو بگو در حد سر انگشت
ات: کارم فقط....یکم بد بود😪😔
اجوما: میدونی ایشون با اینکه سرد برخورد میکنن واقعا قلب نهربونی داره و همیشه به فکر همهس حتی خدمتکارایی مثل ما
ات: .....
اجوما: یادته وقتی اومدی ارباب چقد خوب باهات رفتار میکرد تا حالا اون همه جایی که گفتی کار کردی هیچکدوم از رئیس یا صاحبکارات انقد خوب بودن
ات: فک.....نکنم
اجوما: ارباب حتی تورو برد خونهی دوستت که سگتو برداری اون انقد به کسی که تازه شناختتش خوبی نمیکنه اونم وقتی میتونست به یکی از بادیگاردا بگه اون به صورت ویژه مراقبت بود حتی وقتی با شلاق زدت گفت بیام درمانت کنم از سر لجبازی اون کارارو نکرده و گفت هر کسی باید قوانین هر جایی که میره رو بدونه وقتی میری موزه نباید به اشیا داخلش دست بزنی وقتی میری کتابخونه باید ساکت بمونی وقتی سرکلاس درسی باید به حرفای معلمت خوب گوش کنی حالا تو داری تویه عمارت زنگ⁷ی میکنی ولی حتی به ارباب خونه توجه نمیکنی
ات: خب چجوری معذرت خواهی کنم
اجوما: فقط بگو از کارت پشیمونی و اگه به خوای میتونی براش غذا درست کنی
ات: باشه ات بلند شد و رفت سمت حیاط و در گوش یه بادیگارد چیزی گفت یه چیز کوچیک تو دست بادیگارد گذاشت
اجوما: چی بهش گفتی؟
ات: چیز مهمی نیست
اجوما: باشه چی میخوای درست کنی
ات:می خوام.....(ذهن خلاقتون یه غذایی رو تصور کنه)
اجوما: باشه وسایلا اونجان
پرش زمانی بعداز پخت غذا ات رفته بود تو حیاط نشسته بود و منتظر بادیگارد بود که باعجله اومد تو و به ات گفت
بادیگارد: خانم ارباب تا چند دقیقه دیگه میرسه
ات سریع با عجله چیزی که تو دست بادیگارد بود و گرفت و گفت
ات: ممنون
رفت سریع غذا هارو چید که جیمین اومد تو وقتی ات و دید خواست بره بالا که
گفت: جیمین لطفا منو ببخش خواهش میکنم قول میدم دیگه اذیتت نکنم خواهش میکنم
جیمین: ......
ات: جیمیننن جیمین
جیمین: هوف......
ات: جیمینا ببخشید قول میدم دیگه قوللل🥺🤙🏻
جیمین باشه
ات: عاشقتممم
دست جیمین و کشید وگفت
ات: برات غذا درست کردم اونارم آجوما درست کرده اهاااا یه دقیقه وایسا
ات رفت از تو اشپزخونه یه دست گل اورد و داد به جیمین و
گفت: میدونم ترکیب این دوتا گل زیاد جالب نیست ولی گل آفتابگردون یه معنای گرمی مثبت اندیشی داره ولی میتونیم برای نشون دادن به کسی باشن که متعهد به درست کردن اوضاعه گل بابونه بی گناهی و پاکی و برای وقتایی که احساس گناه میکنیم خوبه
تازه قانونارو زیر پا نزاشتم به یوی از بادیگاردو گفتم بره چی بخره.
جیمین: به نظر میاد که جای خالی باقی نمونده میبخشمت
ات: 🙂
جیمین: 🙂
شرط
کامنت=۱۰
لایک=۴۵
فالوور=۴۱۲
اجوما: دخترم
ات: بله
اجوما: ات برو از ارباب معذرت خواهی کن باشه
ات: .....
اجوما: ات😕
ات: نمی خوام
اجوما: چرا
ات: اون همیشه منو اذیت میکنه
اجوما: اخه ات کارتوام دسته کمی از بدی نداشت
ات: اجوماااا
اجوما: ارباب از وقتی بچه بودن ابهت خاصی داشتن از بچگی هیچکس به ایشون بی احترامی نمیکرد و جرعت نمی کرد تو بگو در حد سر انگشت
ات: کارم فقط....یکم بد بود😪😔
اجوما: میدونی ایشون با اینکه سرد برخورد میکنن واقعا قلب نهربونی داره و همیشه به فکر همهس حتی خدمتکارایی مثل ما
ات: .....
اجوما: یادته وقتی اومدی ارباب چقد خوب باهات رفتار میکرد تا حالا اون همه جایی که گفتی کار کردی هیچکدوم از رئیس یا صاحبکارات انقد خوب بودن
ات: فک.....نکنم
اجوما: ارباب حتی تورو برد خونهی دوستت که سگتو برداری اون انقد به کسی که تازه شناختتش خوبی نمیکنه اونم وقتی میتونست به یکی از بادیگاردا بگه اون به صورت ویژه مراقبت بود حتی وقتی با شلاق زدت گفت بیام درمانت کنم از سر لجبازی اون کارارو نکرده و گفت هر کسی باید قوانین هر جایی که میره رو بدونه وقتی میری موزه نباید به اشیا داخلش دست بزنی وقتی میری کتابخونه باید ساکت بمونی وقتی سرکلاس درسی باید به حرفای معلمت خوب گوش کنی حالا تو داری تویه عمارت زنگ⁷ی میکنی ولی حتی به ارباب خونه توجه نمیکنی
ات: خب چجوری معذرت خواهی کنم
اجوما: فقط بگو از کارت پشیمونی و اگه به خوای میتونی براش غذا درست کنی
ات: باشه ات بلند شد و رفت سمت حیاط و در گوش یه بادیگارد چیزی گفت یه چیز کوچیک تو دست بادیگارد گذاشت
اجوما: چی بهش گفتی؟
ات: چیز مهمی نیست
اجوما: باشه چی میخوای درست کنی
ات:می خوام.....(ذهن خلاقتون یه غذایی رو تصور کنه)
اجوما: باشه وسایلا اونجان
پرش زمانی بعداز پخت غذا ات رفته بود تو حیاط نشسته بود و منتظر بادیگارد بود که باعجله اومد تو و به ات گفت
بادیگارد: خانم ارباب تا چند دقیقه دیگه میرسه
ات سریع با عجله چیزی که تو دست بادیگارد بود و گرفت و گفت
ات: ممنون
رفت سریع غذا هارو چید که جیمین اومد تو وقتی ات و دید خواست بره بالا که
گفت: جیمین لطفا منو ببخش خواهش میکنم قول میدم دیگه اذیتت نکنم خواهش میکنم
جیمین: ......
ات: جیمیننن جیمین
جیمین: هوف......
ات: جیمینا ببخشید قول میدم دیگه قوللل🥺🤙🏻
جیمین باشه
ات: عاشقتممم
دست جیمین و کشید وگفت
ات: برات غذا درست کردم اونارم آجوما درست کرده اهاااا یه دقیقه وایسا
ات رفت از تو اشپزخونه یه دست گل اورد و داد به جیمین و
گفت: میدونم ترکیب این دوتا گل زیاد جالب نیست ولی گل آفتابگردون یه معنای گرمی مثبت اندیشی داره ولی میتونیم برای نشون دادن به کسی باشن که متعهد به درست کردن اوضاعه گل بابونه بی گناهی و پاکی و برای وقتایی که احساس گناه میکنیم خوبه
تازه قانونارو زیر پا نزاشتم به یوی از بادیگاردو گفتم بره چی بخره.
جیمین: به نظر میاد که جای خالی باقی نمونده میبخشمت
ات: 🙂
جیمین: 🙂
شرط
کامنت=۱۰
لایک=۴۵
فالوور=۴۱۲
۴۲۳
۱۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.