خشم من... فیک جونگکوک
پارت:14
میخاستم احساس امنیت داشت باشم
واقعا میخاستم
جونگکوک رو هم میخاستم ولی نه!
پدر مادرم چی میشه؟
انتقام گرفتن ازشون چی میشه؟
نمیتونم!
از خودم دورش کردم و با ظاهری بی احساس بهش نگاه کردم
-از همدردیتون ممنونم ولی نیازی بهش ندارم
با بهت داشت بهم نگاه میکرد ولی بعد از چند ثانیه خودش رو جمع و جور کرد و از اتاقم بیرون رفت
نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم خودم رو قانع کنم
با خودم گفتم:
بازیه!
بدون هیچ عشقی!
من عاشقش نیستم!
هیچ علاقه ای بهش ندارم!
من دارم دروغ میگم!
عاشقتم!
با برخورد نور خورشید به صورتم چشمام رو باز کردم
از تخت بیرون اومدم و لباس پوشیدم و رفتم پایین
هنوز خیلی زود بود و اون هنوز خواب بود
صبحونه حاضر کردم و بعد رفتم تا بیدارش کنم
ولی وقتی در اتاق رو باز کردم نبودش
بعد از نیم ساعت
صدای باز شدن در اومد
با سرعت رفتم ببینم چ خبره
دیدم مسته و با ی دختره
فهمیدم نگرانیم الکی بوده
چند قدم عقب رفتم
نگاهش بهم افتاد و با چشماش برای چند ثانیه بهم خیره شد
و بعد مسیرش رو به سمت اتاقش ادامه داد
گریه نکردم!
حتی یک قطره!
مهم نبود دیگه نه؟
نه مهم بود ولی گریهی من چیزی رو درست میکرد!؟
اون همین بود؟
تغیبر نمیکرد!
یا بهتره بگم من کسی نبودم که بخواد براش تغییر کنه!
رفتم تا چیزایی که حاضر کرده بودم رو جمع کنم
که دختره با عصبانیت از اتاق بیرون اومد و از خونه بیرون رفت
چ اتفاقی افتاده بود؟
دست از کار برداشتم و سمت اتاقش رفتم
دستم رو سمت دستگیره در بردم دو دل بودم برای باز کردنش
ولی اخر در رو باز کردم
بهش نگاه کردم که روی روی تخت نسشته بود و سرش رو بین دستاش گرفته بود
نزدیکش رفتم
گفت:
+چرا با من اینجوری میکنی؟
من چیکار کرده بودم مگه؟
+چرا با اون چشمات اینجوری بهم نگاه میکنی که نتونم هیچ کاری کنم
سرش رو آورد بالا و بهم نگاه کرد تو نگاهش ترکیبی از
ترس،خشم،و ندونستن بود
+تو توی قلب من چیکار داری؟
-من...
+تو..تو باید جای اون دختر باشی
با تعجب بهش خیره شدم
+من میخای تو جای اون دخترا باشی
+میخام تورو ببوسم میخام تو بهم بگی دوسم داری میخام با تو سک..
-بس کنید
+بس کنم؟
+از علاقم به خودت بدت میاد؟
-من..فقط..
+تو فقط چی تو هم از من میترسی نه؟
دستم رو گرفت و سمت خودش کشید و روی تخت انداخت
+میخای بهت نشون بدم چقدر میخامت؟...ادامه دارد
[کامنت قشنگ برام نزارید نمیزارم پارت بعد رو]
#جونگکوک #فیک #بی_تی_اس
میخاستم احساس امنیت داشت باشم
واقعا میخاستم
جونگکوک رو هم میخاستم ولی نه!
پدر مادرم چی میشه؟
انتقام گرفتن ازشون چی میشه؟
نمیتونم!
از خودم دورش کردم و با ظاهری بی احساس بهش نگاه کردم
-از همدردیتون ممنونم ولی نیازی بهش ندارم
با بهت داشت بهم نگاه میکرد ولی بعد از چند ثانیه خودش رو جمع و جور کرد و از اتاقم بیرون رفت
نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم خودم رو قانع کنم
با خودم گفتم:
بازیه!
بدون هیچ عشقی!
من عاشقش نیستم!
هیچ علاقه ای بهش ندارم!
من دارم دروغ میگم!
عاشقتم!
با برخورد نور خورشید به صورتم چشمام رو باز کردم
از تخت بیرون اومدم و لباس پوشیدم و رفتم پایین
هنوز خیلی زود بود و اون هنوز خواب بود
صبحونه حاضر کردم و بعد رفتم تا بیدارش کنم
ولی وقتی در اتاق رو باز کردم نبودش
بعد از نیم ساعت
صدای باز شدن در اومد
با سرعت رفتم ببینم چ خبره
دیدم مسته و با ی دختره
فهمیدم نگرانیم الکی بوده
چند قدم عقب رفتم
نگاهش بهم افتاد و با چشماش برای چند ثانیه بهم خیره شد
و بعد مسیرش رو به سمت اتاقش ادامه داد
گریه نکردم!
حتی یک قطره!
مهم نبود دیگه نه؟
نه مهم بود ولی گریهی من چیزی رو درست میکرد!؟
اون همین بود؟
تغیبر نمیکرد!
یا بهتره بگم من کسی نبودم که بخواد براش تغییر کنه!
رفتم تا چیزایی که حاضر کرده بودم رو جمع کنم
که دختره با عصبانیت از اتاق بیرون اومد و از خونه بیرون رفت
چ اتفاقی افتاده بود؟
دست از کار برداشتم و سمت اتاقش رفتم
دستم رو سمت دستگیره در بردم دو دل بودم برای باز کردنش
ولی اخر در رو باز کردم
بهش نگاه کردم که روی روی تخت نسشته بود و سرش رو بین دستاش گرفته بود
نزدیکش رفتم
گفت:
+چرا با من اینجوری میکنی؟
من چیکار کرده بودم مگه؟
+چرا با اون چشمات اینجوری بهم نگاه میکنی که نتونم هیچ کاری کنم
سرش رو آورد بالا و بهم نگاه کرد تو نگاهش ترکیبی از
ترس،خشم،و ندونستن بود
+تو توی قلب من چیکار داری؟
-من...
+تو..تو باید جای اون دختر باشی
با تعجب بهش خیره شدم
+من میخای تو جای اون دخترا باشی
+میخام تورو ببوسم میخام تو بهم بگی دوسم داری میخام با تو سک..
-بس کنید
+بس کنم؟
+از علاقم به خودت بدت میاد؟
-من..فقط..
+تو فقط چی تو هم از من میترسی نه؟
دستم رو گرفت و سمت خودش کشید و روی تخت انداخت
+میخای بهت نشون بدم چقدر میخامت؟...ادامه دارد
[کامنت قشنگ برام نزارید نمیزارم پارت بعد رو]
#جونگکوک #فیک #بی_تی_اس
۲۲.۵k
۰۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.