P²🦦🍫
P²🦦🍫
+گریه"سسوکجینااگهپیداش نمیکردی ... هققق...ممنونمممم
_میتونم باهاتون راحت باشم؟
+معلومههه...هققققق
_بوسیدنموهاش"دیگهگریهنکن شاهزاده ی زیبا!
+هق ........هق... هق... هق
_ششششآروم باش
دخترک دستاشو دور گردن جین حلقه کرد و سرشو روی سینش گذاشت و بلندتر از قبل مشغول گریه کردن شد
-این کتاب چی داره که انقد برات مهمه
+با مرور کل خاطرات تو ذهنش گریش بلند تر شد
+ه هیچی،فقط دوسش دارم
-اوه درسته...
امپراطور با شدت وارد شد
÷اینجا چه خبره؟
با ورود امپراطور ا.ت با سرعت از جین جدا شد
و لباساشو مرتب کرد
+ه هیچی! آروم"
-پدر داشتم میومدم پیش شما ولی با شاهزاده خانوم برخورد کردم
÷خوبه!زودتر باهم اشنا شدید
+د درسته
÷جین،اگر شاهزاده خانوم اجازه بدن،باید مدتی اینجا بمونی
+چیییی!
-اوه نمیدونستم ناراحت میشید
+عا نه نه ناراحت نشدم ف فقط تعجب کردم
و سرشو پایین انداخت و با انگشت های دستش مثل یه دختر بچه که مادرش دعواش کرده بازی کرد
÷بسیار خب،پس با این حساب جین اینجا میمونه
+خ خوش اومدی
-ممنونم و تعظیم کرد
جین جنتلمن،با ادب،قد بلند و جذاب بود و بخش عالیش اون شونه های پهن بود قطعا دل هر دختری رو میبرد
÷جین میتونی بری تو اتاقت
+ا اتاق؟
÷از قبل تمامی این ها آماده شده
+اها
÷میتونین برای اشنایی بیشتر باهم حرف بزنید ،راحت باشید،هر چند مشخص بود اگه نمیومدم همو میبوسیدین!
+سرخ شدن"
-یااا پدر این چه فکراییه!
÷باشه باشه خنده"
-سرخ شدن" لبخند"
امپراطور از اونجا خارج شد
و فقط جین و ا.ت موندن
-عا من نمیدونم اتاقم کجاست شما میدونید؟
+ف فکر کنم ک کنار اتاق م منه،اخه اونو داشتن اماده میکردن
-لکنت"اها پس میشه راهنماییم کنید؟
+بله ح حتما!
بدون هیچ حرفی سمت اتاقش رفت
+اینجاست،کلیدم باید این نزدیکیا باشه و روی زمین نشست
-چیکار میکنید
+دنبال کلید میگردم!اها اینا و کلیدو از زیر گلدون برداشت
+حتما کار احمقانه ی یکی از کساییه که اینجارو تمیز میکرده!
و بلند شد کلید رو در قفل در فرو کرد و قفلو باز کرد تا خواست دستگیره ی در رو پایین بکشه دستی روی دستش نشست ،دست جین بود!
بشدت خجالت کشیده بود و سرخ شده بود
-من واقعا ازتون معذرت میخوام
+سرخ شدن"
هنوز دستاشون روی هم بود
که جین به ارومی دستاشو برداشت
ا.ت هم برداشت
+ب بفرمایید،من ب باید برم تو اتاقم
-عا چشم
+گریه"سسوکجینااگهپیداش نمیکردی ... هققق...ممنونمممم
_میتونم باهاتون راحت باشم؟
+معلومههه...هققققق
_بوسیدنموهاش"دیگهگریهنکن شاهزاده ی زیبا!
+هق ........هق... هق... هق
_ششششآروم باش
دخترک دستاشو دور گردن جین حلقه کرد و سرشو روی سینش گذاشت و بلندتر از قبل مشغول گریه کردن شد
-این کتاب چی داره که انقد برات مهمه
+با مرور کل خاطرات تو ذهنش گریش بلند تر شد
+ه هیچی،فقط دوسش دارم
-اوه درسته...
امپراطور با شدت وارد شد
÷اینجا چه خبره؟
با ورود امپراطور ا.ت با سرعت از جین جدا شد
و لباساشو مرتب کرد
+ه هیچی! آروم"
-پدر داشتم میومدم پیش شما ولی با شاهزاده خانوم برخورد کردم
÷خوبه!زودتر باهم اشنا شدید
+د درسته
÷جین،اگر شاهزاده خانوم اجازه بدن،باید مدتی اینجا بمونی
+چیییی!
-اوه نمیدونستم ناراحت میشید
+عا نه نه ناراحت نشدم ف فقط تعجب کردم
و سرشو پایین انداخت و با انگشت های دستش مثل یه دختر بچه که مادرش دعواش کرده بازی کرد
÷بسیار خب،پس با این حساب جین اینجا میمونه
+خ خوش اومدی
-ممنونم و تعظیم کرد
جین جنتلمن،با ادب،قد بلند و جذاب بود و بخش عالیش اون شونه های پهن بود قطعا دل هر دختری رو میبرد
÷جین میتونی بری تو اتاقت
+ا اتاق؟
÷از قبل تمامی این ها آماده شده
+اها
÷میتونین برای اشنایی بیشتر باهم حرف بزنید ،راحت باشید،هر چند مشخص بود اگه نمیومدم همو میبوسیدین!
+سرخ شدن"
-یااا پدر این چه فکراییه!
÷باشه باشه خنده"
-سرخ شدن" لبخند"
امپراطور از اونجا خارج شد
و فقط جین و ا.ت موندن
-عا من نمیدونم اتاقم کجاست شما میدونید؟
+ف فکر کنم ک کنار اتاق م منه،اخه اونو داشتن اماده میکردن
-لکنت"اها پس میشه راهنماییم کنید؟
+بله ح حتما!
بدون هیچ حرفی سمت اتاقش رفت
+اینجاست،کلیدم باید این نزدیکیا باشه و روی زمین نشست
-چیکار میکنید
+دنبال کلید میگردم!اها اینا و کلیدو از زیر گلدون برداشت
+حتما کار احمقانه ی یکی از کساییه که اینجارو تمیز میکرده!
و بلند شد کلید رو در قفل در فرو کرد و قفلو باز کرد تا خواست دستگیره ی در رو پایین بکشه دستی روی دستش نشست ،دست جین بود!
بشدت خجالت کشیده بود و سرخ شده بود
-من واقعا ازتون معذرت میخوام
+سرخ شدن"
هنوز دستاشون روی هم بود
که جین به ارومی دستاشو برداشت
ا.ت هم برداشت
+ب بفرمایید،من ب باید برم تو اتاقم
-عا چشم
۱.۲k
۲۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.