پارت 6 (black rose)
پارت 6 (black rose)
ویوا.ت.رسیدیم خونه کلبه ساعت 9 10 بود هردو رفتیم تو اتاق خوابیدیم آنقدر خسته بودم که بی هوش، شدم
فلش بک به فردا صبح
ویو نادیا
از خواب بلند شدم دیدم ا.ت مثل یه خرس کوچولو خوابیده دلم نمیومد بیدارش کنم رفتم آشپز خونه تا وقته صبحونه رو حاضر کردم میزم چیندم دیدم ا.ت بیدار شده
ا.ت:صبح بخیر (با حالت خوابآلود)
نادیا :صبح بخیر خب بشین که غذا بخوریم
غذامونو خوردیم
نادیا:ا.ت بریم بالا پشتمون
(راستی لازم به ذکر است که خونه خیلی بزرگه😂)
ا.ت:باشه
ویو ا.ت
رفتیم بالا پشتمون نشستیم و کلی حرف زدیم و خندیدیم
میگم نادیا خیلی دوست دارم قل بده هیچ وقت ترکم نکنی
نادیا :منم تورو دوست دارم
ا.ت :میگم میدونی معنی 721 چی؟
نادیا :نه چی؟
یعنی بین 7 تا آسمون و دوجهان من تورو بیشتر از همه دوست دارم
نادیا :بیا بغلم موچی کوچولوی من
ا.ت :من کوچولو نیستم (با حالم کیوتی)
نادیا :چرا هستی
ا.ت :من قهلم (😂)
ویو ا.ت
وقتی اینو گفتم نادیا محکم منو تو بغل جا داد و گفت ا.ت این آخرین و بهترین بغل زندگیم کاشکی میتونستم دوباره تجربش کنم
وقتی اینو گفت یعنی منظورش چی بود بعد دیدم سرمو بوس کرد و آروم آروم میرفت لبهی دیوار که دیدم رفت بالاش و نشست من خیلی ترسیده بودم
ا.ت:نادیا چیکار میکنی بیا پایین خطر ناکه (با صدای لرزون و بغض)
نادیا:ا.ت تو این زندگی بخند لبخند بزن خودتو دوست داشته باش بدون من هم شده خوشحال باش خیلی دوست دارم خدافظ امید وارم توی یه زندگی دیگ همو ببینیم
ا.ت نهههههه(با داد)
ادامه دارد......
پارت بعد شب میزارم ببخشید واسه دیگ واسه تاخیر آخه امتحان زبان دارم باید برم بخونم
ماچ به کلتون 💗
ویوا.ت.رسیدیم خونه کلبه ساعت 9 10 بود هردو رفتیم تو اتاق خوابیدیم آنقدر خسته بودم که بی هوش، شدم
فلش بک به فردا صبح
ویو نادیا
از خواب بلند شدم دیدم ا.ت مثل یه خرس کوچولو خوابیده دلم نمیومد بیدارش کنم رفتم آشپز خونه تا وقته صبحونه رو حاضر کردم میزم چیندم دیدم ا.ت بیدار شده
ا.ت:صبح بخیر (با حالت خوابآلود)
نادیا :صبح بخیر خب بشین که غذا بخوریم
غذامونو خوردیم
نادیا:ا.ت بریم بالا پشتمون
(راستی لازم به ذکر است که خونه خیلی بزرگه😂)
ا.ت:باشه
ویو ا.ت
رفتیم بالا پشتمون نشستیم و کلی حرف زدیم و خندیدیم
میگم نادیا خیلی دوست دارم قل بده هیچ وقت ترکم نکنی
نادیا :منم تورو دوست دارم
ا.ت :میگم میدونی معنی 721 چی؟
نادیا :نه چی؟
یعنی بین 7 تا آسمون و دوجهان من تورو بیشتر از همه دوست دارم
نادیا :بیا بغلم موچی کوچولوی من
ا.ت :من کوچولو نیستم (با حالم کیوتی)
نادیا :چرا هستی
ا.ت :من قهلم (😂)
ویو ا.ت
وقتی اینو گفتم نادیا محکم منو تو بغل جا داد و گفت ا.ت این آخرین و بهترین بغل زندگیم کاشکی میتونستم دوباره تجربش کنم
وقتی اینو گفت یعنی منظورش چی بود بعد دیدم سرمو بوس کرد و آروم آروم میرفت لبهی دیوار که دیدم رفت بالاش و نشست من خیلی ترسیده بودم
ا.ت:نادیا چیکار میکنی بیا پایین خطر ناکه (با صدای لرزون و بغض)
نادیا:ا.ت تو این زندگی بخند لبخند بزن خودتو دوست داشته باش بدون من هم شده خوشحال باش خیلی دوست دارم خدافظ امید وارم توی یه زندگی دیگ همو ببینیم
ا.ت نهههههه(با داد)
ادامه دارد......
پارت بعد شب میزارم ببخشید واسه دیگ واسه تاخیر آخه امتحان زبان دارم باید برم بخونم
ماچ به کلتون 💗
۳.۸k
۰۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.