پارت ۳
ات:بنظرت میتونم خوش بخت بشم؟
مامان:خدا کنه دخترم خدا کنه
ات ویو
رفتم حموم موهامو سشوار کشیدم داشتم موهامو شونه میکردم که این خر گاو زنگ زد
ات:ها چیه
بابا:درست صحبت کن بیبی
ات:دهنت و ببند من بیبی تو نیستم
بابا:عاححح عزیزم کاشکی مامانتو طلاق بدم تورو بگریم
ات:دهنتو میبندی ؟
بابا:باشه بابا سگ
ات:سگ هفت جده ابادته عوضی
بابا: تسلیم یه ارایش کن به قران اگر جوری رفتار کنی که بفهمن....
گوشیو روش قط کردم هوففف مرتیکهههههه لباسم رو عوض کردم مهمونا ۲ ساعت دیگه میومدن یه ارایش کردم رفتم پیش مامانم
مامان:دردت به قلبمم شبیه فرشته ها شدی
ات:مرسی مامان ول...
که در با لگت باز شد بابای ات بود اومد سمت ات و موهای بلند و دم اسبی دختر گرفت و رو زمین میکشید
مامان:حرو....مزاده عوضی
ات:هق(گریه)
جیمین ویو
لباسام رو پوشیدم دو ساعت زودتر رفتم رسیدم دم خونشون که در خونه باز بود صدای گریه دو تا زن میومد رفتم تو که دیدم این حرو...مزاده داره ات رو روی زمین میکشه اسمش ات بود ؟اره فکر کنم خون جلوی چشمام رو گرفت به سمت بابای ات رفتم
جیمین:......
#بی تی اس # سناریو #جیمین
مامان:خدا کنه دخترم خدا کنه
ات ویو
رفتم حموم موهامو سشوار کشیدم داشتم موهامو شونه میکردم که این خر گاو زنگ زد
ات:ها چیه
بابا:درست صحبت کن بیبی
ات:دهنت و ببند من بیبی تو نیستم
بابا:عاححح عزیزم کاشکی مامانتو طلاق بدم تورو بگریم
ات:دهنتو میبندی ؟
بابا:باشه بابا سگ
ات:سگ هفت جده ابادته عوضی
بابا: تسلیم یه ارایش کن به قران اگر جوری رفتار کنی که بفهمن....
گوشیو روش قط کردم هوففف مرتیکهههههه لباسم رو عوض کردم مهمونا ۲ ساعت دیگه میومدن یه ارایش کردم رفتم پیش مامانم
مامان:دردت به قلبمم شبیه فرشته ها شدی
ات:مرسی مامان ول...
که در با لگت باز شد بابای ات بود اومد سمت ات و موهای بلند و دم اسبی دختر گرفت و رو زمین میکشید
مامان:حرو....مزاده عوضی
ات:هق(گریه)
جیمین ویو
لباسام رو پوشیدم دو ساعت زودتر رفتم رسیدم دم خونشون که در خونه باز بود صدای گریه دو تا زن میومد رفتم تو که دیدم این حرو...مزاده داره ات رو روی زمین میکشه اسمش ات بود ؟اره فکر کنم خون جلوی چشمام رو گرفت به سمت بابای ات رفتم
جیمین:......
#بی تی اس # سناریو #جیمین
۱۳.۹k
۰۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.