عشق کیوت پارت ۱۵
[از زبان نونا]
من که تو حال خودم نبودم
بکهیون گفت بیا بریم روی پشت بوم اونجا هوا بت میخوره حالت بهتر میشه
الان اومدیم بالا
بکهیون:نونا میخوام مال من شی
من:هنننن
.....چی میگی تو
بکهیون:میگم امشب باید بامن یه کارایی انجام بدی
نونا:نه...نگو منظورت همون.....برو بابا....من با جیمین که دوست پسرمه اون کارو نکردم چه برسه به تو
بکهیون:به هر حال باید انجام بدی
بکهیون داشت میومد سمتم
دیگه خیلی به لبه نزدیک شده بودم
(از زبان جیمین)
نوشدنی ها دستم بودن خواستم برم روی پشت بوم ببینم ببینم اون دوتا چه گوهی دارن میخورن
یه دفعه نونا از روی ساختمون پاش لیز خورد و به پشت داشت می افتاد
حد اقل فاصلش تا مقداری بود که بگیرمش
موقعی که نزدیک بودم بهش
لیوان های شربتو انداختم
شکستن زیر پام
ولی به موقع رسیدم و نونا افتاد تو ّعلم
ولی از شانس بدم
پام لیز خورد و افتادیم توی استخر
من:آخیش.....خدارو شکر خطر رفع شد
نونا:.......ولی فکر نمیکنم خوب باشی تو
من:نه من خوبم
نونا:مطمئنی آخه دورتو نگه کن
دورمو نگاه کردم
یا خدا چقدر خون توی آب بود
صبر کنن ببینم
کف پامو از توی آب در آوردم
من:اوهااااااا.......یا خدا پام چرا اینقدر جر خورده
نونا:فکر کنم پات رفته بود رو شیشه ها
من:آها.....آره راست میگی
نونا:امم......جیمین منو چسبوندی به سینت الان منفجر میشم
من:عه...عه بیا ولت کردم ببخشید خواستم نجاتت بده
[از زبان نونا]
من:اما آقای یخ که جنتلمن بازی در نمیاره
جیمین:اَه.......بزار بریم بیرون از آب
هردو مون از آب بیرون اومدیم
همه اون گورخرای احمق داشتن نگاه مون میکردن
جیمین نگاه کردم
با اون نگاه های خفت میکنم به بکهیون نگاه میکرد
من:جیمین بیا بریم بیمارستان
جیمین:نه خیرم من اول باید با یکی حساب صاف کنم
من:جیمی.......
یه دفعه داشت از پله ها میرفت بالا
یا خدا الان بکهیون و به دونیم مساوی تقسیم میکنه
بدو بدو داشتم میرفتم بالا
دیگه رسیدیم
سریع رفت یقه بکهیونو گرفت
جیمین:چکار نونا داشتی؟؟؟؟
بکهیون:میخواستم باهم بازی کنیم....قایم موشک.....
من که تو حال خودم نبودم
بکهیون گفت بیا بریم روی پشت بوم اونجا هوا بت میخوره حالت بهتر میشه
الان اومدیم بالا
بکهیون:نونا میخوام مال من شی
من:هنننن
.....چی میگی تو
بکهیون:میگم امشب باید بامن یه کارایی انجام بدی
نونا:نه...نگو منظورت همون.....برو بابا....من با جیمین که دوست پسرمه اون کارو نکردم چه برسه به تو
بکهیون:به هر حال باید انجام بدی
بکهیون داشت میومد سمتم
دیگه خیلی به لبه نزدیک شده بودم
(از زبان جیمین)
نوشدنی ها دستم بودن خواستم برم روی پشت بوم ببینم ببینم اون دوتا چه گوهی دارن میخورن
یه دفعه نونا از روی ساختمون پاش لیز خورد و به پشت داشت می افتاد
حد اقل فاصلش تا مقداری بود که بگیرمش
موقعی که نزدیک بودم بهش
لیوان های شربتو انداختم
شکستن زیر پام
ولی به موقع رسیدم و نونا افتاد تو ّعلم
ولی از شانس بدم
پام لیز خورد و افتادیم توی استخر
من:آخیش.....خدارو شکر خطر رفع شد
نونا:.......ولی فکر نمیکنم خوب باشی تو
من:نه من خوبم
نونا:مطمئنی آخه دورتو نگه کن
دورمو نگاه کردم
یا خدا چقدر خون توی آب بود
صبر کنن ببینم
کف پامو از توی آب در آوردم
من:اوهااااااا.......یا خدا پام چرا اینقدر جر خورده
نونا:فکر کنم پات رفته بود رو شیشه ها
من:آها.....آره راست میگی
نونا:امم......جیمین منو چسبوندی به سینت الان منفجر میشم
من:عه...عه بیا ولت کردم ببخشید خواستم نجاتت بده
[از زبان نونا]
من:اما آقای یخ که جنتلمن بازی در نمیاره
جیمین:اَه.......بزار بریم بیرون از آب
هردو مون از آب بیرون اومدیم
همه اون گورخرای احمق داشتن نگاه مون میکردن
جیمین نگاه کردم
با اون نگاه های خفت میکنم به بکهیون نگاه میکرد
من:جیمین بیا بریم بیمارستان
جیمین:نه خیرم من اول باید با یکی حساب صاف کنم
من:جیمی.......
یه دفعه داشت از پله ها میرفت بالا
یا خدا الان بکهیون و به دونیم مساوی تقسیم میکنه
بدو بدو داشتم میرفتم بالا
دیگه رسیدیم
سریع رفت یقه بکهیونو گرفت
جیمین:چکار نونا داشتی؟؟؟؟
بکهیون:میخواستم باهم بازی کنیم....قایم موشک.....
۳۰.۷k
۲۲ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.