(پارت۲۶)

وقتی جواب داد یک نفر با صدای مردونه جواب داد و گفت:سلام باید ا/ت باشی درست تماس گرفتم؟؟
پدر ا/ت:بله پدرشم.
بعد آن شخص در ادامه گفت:میخواستم باهاش یه قرار کوچیک بزارم که.....
پدر ا/ت:چیکار کنی؟؟؟اصلا تو....
شخص پشت تلفن:من کیم...
پدر ا/ت:حالا هر کسی که هس..
ا/ت:بابا داری چیکار میکنی؟؟
بعد سریع گوشی رو از دست پدرش گرفت
پدر ا/ت:حالا مگه کیه؟چرا گوشیرو میگیری؟.....
ا/ت گوشیو جواب داد:سلام من ا/ت هستم خیلی معذرت میخوام گوشی دست پدرم بود و......
شخص پشت تلفن:سلام ا/ت تهیونگم و میخواستم ازت برای اهنگ جدیدم کمک بگیرم میتونی کمکم کنی؟؟
ا/ت:البته که میتونم بعد توی دلش گفت‌:یعنی واقعا از من کمک میخواد؟؟واااای یعنی چقد از کارم خوشش اومده؟؟
تهیونگ:این خیلی عالیه فردا میتونی کمکم کنی؟
ا/ت:بله میتونم.
بعد قرار شد که ا/ت تهیونگ رو فردا توی کافه معروف سئول(تقریبا افراد پولدار به اونجا میرن)ملاقات کنه.
فردا:
ا/ت داشت آماده رفتن میشد که سوجین بهش زنگ زد(از این ماجرا خبر نداره)سوجین گفت که باهم قرار بزارن اما ا/ت کار واجبی داشت پس قبول نکرد و نگفت کجا داره میره.
سوار مترو شد و وقتی به اونجا نزدیک شد به تهیونگ زنگ زد تا مسیر رو بهش نشون بده.
وقتی از مترو پیاده شد داشت دنبال‌ تهیونگ می‌گشت که دید تهیونگ........