دوپارتی (وقتی باهات دعوا کرد و فهمید که...)
اول شخصیت ها ( کیم ا/ت - سن 27 - تایپ xntj - مدرک لیسانس هنرهای آزاد داره ولی نرفته دنبالشون و الان فقط مدرک داره یه دو سال هست با نامجون ازدواج کرده>
★★★
لازم به معرفی نداره ( کیم نامجون - سن 29- تایپ enfp - اینا رم بهتره از من میدونین )
★★★
ویو ا•ت اصلا خوشم نمیاد اینهمه میره کار میکنه و اصلا نمیاد خونه الان ساعت 00:30 شبه ولی هنوز نیومده غذا هم درست کرده بودم به امید اینکه زودتر بیاد یخ زد ( علامت ا•ت _ علامت نامجون +) اینشکلی نمیشه زنگ زدم بهش _ الو + جانم _ کجایی میدونی ساعت چنده اصلا + تو راهم بیام خونه بهت میگم _ چرا الان نمیتونی بگی + چون تو ماشینم _ زود بیا + باش و قط کردم باید یه دعوا درست حسابی راه بندازم یه ربع بعد * کلید تو خونه انداخت و وارد شد + چاگیا من اومدم _ چه عجب آقا تشریف آوردن + متاسفام یکم دیر کردم _ یکم تو اصلا میدونی ساعت چنده (داد) + اره تمرینم طول کشید _ همیشه همینو میگی دوسال من اصلا ندیدمت تو خونه فقط تمرین داری ( پارچه رو میزی رو میگیره و میکشه همه غذا میریزن زمین و بشقاب میشکنه )(داد) _ من از این زندگی خستم هیچ وقت تو خونه نیستی همش اینور اونوری اه یه تیکه شیشه برداشت رو رگش بزاره که نامجون ازش گرفت و...
بغلش کرد + باشه میدونم این چند سال پیشت نبودم ولی قول میدم جبران میکنم _ همیشه همینو میگی هق (گریه) + نه الان واقعی میگم میدونم این چند سال بهت بد گذشته من همیشه کمپانی بودم لطفا منو ببخش از بغل نامجون جدا شد _ ببخشمت ها ، من ازت متنفرم حالم ازت بهم میخوره و از کنار نامجون از خونه میره بیرون با گریه میره رو نیمکت میشینه نور ماه میزنه بهش و گریه میکنه _ از این زندگی متن//فرمممم (عربده) صدای هق هق هاش اون سکوتی که اونجا بود میشکنه نامجونم تو خونه میوفته و گریه میکنه الان زندگی هر دوتاشون خرا//ب شده بود
ا/ت حالش خوب نبود بلند شد و سمت یه ب//ار راه افتاد ( بار//من ~) _ یه شات وی//سکی بده ~ چشم یه شات آورد دادم بالا _ دوتای دیگه خم بیار آورد اونم خوردم (هشت تا شا//ت میده بالا و الان مس//ته ) از بار میره بیرون و سمت خونه را میوفته نامجون خونرو مرتب کرده بود رو مبل نشسته بود و داشت فکر میکرد که یهو در زدن رفت درو باز کرد و ا/ت رو دید که شدیدا بوی الک//ل میداد + کجا بودی
ادامه دارد...💀
#دوپارتی #فیک #دوپارتی
★★★
لازم به معرفی نداره ( کیم نامجون - سن 29- تایپ enfp - اینا رم بهتره از من میدونین )
★★★
ویو ا•ت اصلا خوشم نمیاد اینهمه میره کار میکنه و اصلا نمیاد خونه الان ساعت 00:30 شبه ولی هنوز نیومده غذا هم درست کرده بودم به امید اینکه زودتر بیاد یخ زد ( علامت ا•ت _ علامت نامجون +) اینشکلی نمیشه زنگ زدم بهش _ الو + جانم _ کجایی میدونی ساعت چنده اصلا + تو راهم بیام خونه بهت میگم _ چرا الان نمیتونی بگی + چون تو ماشینم _ زود بیا + باش و قط کردم باید یه دعوا درست حسابی راه بندازم یه ربع بعد * کلید تو خونه انداخت و وارد شد + چاگیا من اومدم _ چه عجب آقا تشریف آوردن + متاسفام یکم دیر کردم _ یکم تو اصلا میدونی ساعت چنده (داد) + اره تمرینم طول کشید _ همیشه همینو میگی دوسال من اصلا ندیدمت تو خونه فقط تمرین داری ( پارچه رو میزی رو میگیره و میکشه همه غذا میریزن زمین و بشقاب میشکنه )(داد) _ من از این زندگی خستم هیچ وقت تو خونه نیستی همش اینور اونوری اه یه تیکه شیشه برداشت رو رگش بزاره که نامجون ازش گرفت و...
بغلش کرد + باشه میدونم این چند سال پیشت نبودم ولی قول میدم جبران میکنم _ همیشه همینو میگی هق (گریه) + نه الان واقعی میگم میدونم این چند سال بهت بد گذشته من همیشه کمپانی بودم لطفا منو ببخش از بغل نامجون جدا شد _ ببخشمت ها ، من ازت متنفرم حالم ازت بهم میخوره و از کنار نامجون از خونه میره بیرون با گریه میره رو نیمکت میشینه نور ماه میزنه بهش و گریه میکنه _ از این زندگی متن//فرمممم (عربده) صدای هق هق هاش اون سکوتی که اونجا بود میشکنه نامجونم تو خونه میوفته و گریه میکنه الان زندگی هر دوتاشون خرا//ب شده بود
ا/ت حالش خوب نبود بلند شد و سمت یه ب//ار راه افتاد ( بار//من ~) _ یه شات وی//سکی بده ~ چشم یه شات آورد دادم بالا _ دوتای دیگه خم بیار آورد اونم خوردم (هشت تا شا//ت میده بالا و الان مس//ته ) از بار میره بیرون و سمت خونه را میوفته نامجون خونرو مرتب کرده بود رو مبل نشسته بود و داشت فکر میکرد که یهو در زدن رفت درو باز کرد و ا/ت رو دید که شدیدا بوی الک//ل میداد + کجا بودی
ادامه دارد...💀
#دوپارتی #فیک #دوپارتی
۳۳۰
۰۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.