☆خون شیرین☆p2

کوچیک است
شکل خود پنکیک=🥞
شینو= یه طوری میگی که انگار تاحالا همچین چیزی و نخوردی😄
یویی=امم نه نخوردم🙂
شینو=واتتت دف....ازنشتتیدنننیاسگ یتتیت
یویی=خو تاحالا یه جا درست و حسابی نشستم غذا بخورم هیچوقت صبحانه ای که با عشق مادری یا چیز دیگه درست شده باشه نخوردم فک کنم الان فک کنی عجیبم نه 🙂......
شینو=..............................................
یویی=اممم ببخشید قصد بدی از حرفم نداشتم
......................
شینو=میخوای بغلت کنم؟!
یویی=وا....ت ن....نههههه چرااا؟
*بلند شدن*
*دویدن*
شینو=معذرت میخوام ولی احساس کردم که به بغل نیاز داری مع........
یویی=نه وایسا بیشتر بغلم کن حس خوبی داره
شینو=میگم میخوای بهت غذا بدمم؟
یویی=ببینم میتونی؟
شینو=آخه این سوال پرسیدن داره مگه فلجم🫥
یویی=نه ن...نههه منظورم این نبود خو
شینو=بگووووو آآآآآآآآآ
یویی=آآآآآآآآآممممممممم
شینو=تو حتی خوردنتم کاواییه۰وووییی😍✨️
یویی=ببینم چرا فک میکنی من انقدر بامزم؟
شینو=معلوم نیست چون تو خیلی کوچیکی اگه شکلات بودی مطمئن باش خودم اولین کس میخوردمت
*گاز گرفتن*
یویی=هییییی لپم و گاز گرفتی مگه من شکلاتم دردم گرفت باو🥲
شینو=گفتم که میخورمت
*چند دقیقه بعد*
شینو=خو دیگه بهت غذام دادم خو دیگه فک کنم باید باد گلوت و بگیرم😃
یویی= مگه من بچمم آخه چرا باهام این طوری حرف میزنی
شینو=ولی من احساس میکنم که تو هنو خیلی بچه ای