𝒃𝒆 𝒎𝒚 𝒎𝒂𝒇𝒊𝒂¹⁷
𝒃𝒆 𝒎𝒚 𝒎𝒂𝒇𝒊𝒂¹⁷
کوک: خوبی؟*اخم*
ات:.... چیزه... من...
کوک: غذا رو آماده کردی؟
ات:... آره... کوک... چیزه....
کوک: منتظر چی هستی بیار....
نمیذاشت حرفمو بزنم استرس کل وجودم رو گرفته بود.... غذا رو بردم... خودم گرسنم نبود برای همین نکشیدم...غذا روی میز گذاشتم اومدم که برم دستمو گرفت... جای سوختگی میسوخت...
ات: آخـ
کوک: چته؟
ات:*دستشو پشت قایم میکنه*ام... هیچی
کوک: دستتو ببینم
ات: چرا؟ نه نیاز نیست
دستمو به زور گرفت و آستینو داد بالا...
کوک: با خودت چیکار کردی... نمیتونی مثل آدم باشی؟.... مثل اینکه نمیشه تنهات بزارم...
از سر میز بلند شد.... به سمت جعبه کمک های اولیه رفت و ازش یه پماد دراورد.... پماد سوختگی بود...
کوک: بشین اونجا
ات: باشه...خودم میزن...
کوک: بشین*بم*
نشتم رو مبل جلوی میز....پمادو باز کرد و دستمو گرفت...و...گذاشت روی رون•ش
ناخوداگاه دستمو کشیدم...
کوک: خجالتی هم که هستی*خنده بلند*
بعد دستم رو گذاشت روی دسته ی مبل و پمادو زد...
____حجم قبلی زیاد بود دو پارتش کردم✰
کوک: خوبی؟*اخم*
ات:.... چیزه... من...
کوک: غذا رو آماده کردی؟
ات:... آره... کوک... چیزه....
کوک: منتظر چی هستی بیار....
نمیذاشت حرفمو بزنم استرس کل وجودم رو گرفته بود.... غذا رو بردم... خودم گرسنم نبود برای همین نکشیدم...غذا روی میز گذاشتم اومدم که برم دستمو گرفت... جای سوختگی میسوخت...
ات: آخـ
کوک: چته؟
ات:*دستشو پشت قایم میکنه*ام... هیچی
کوک: دستتو ببینم
ات: چرا؟ نه نیاز نیست
دستمو به زور گرفت و آستینو داد بالا...
کوک: با خودت چیکار کردی... نمیتونی مثل آدم باشی؟.... مثل اینکه نمیشه تنهات بزارم...
از سر میز بلند شد.... به سمت جعبه کمک های اولیه رفت و ازش یه پماد دراورد.... پماد سوختگی بود...
کوک: بشین اونجا
ات: باشه...خودم میزن...
کوک: بشین*بم*
نشتم رو مبل جلوی میز....پمادو باز کرد و دستمو گرفت...و...گذاشت روی رون•ش
ناخوداگاه دستمو کشیدم...
کوک: خجالتی هم که هستی*خنده بلند*
بعد دستم رو گذاشت روی دسته ی مبل و پمادو زد...
____حجم قبلی زیاد بود دو پارتش کردم✰
۱۴.۳k
۰۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.