(:Gone:) Part13
(جونگ کوک ویو)
حس کردم چیزی روی شکمم سنگینی میکنه تکون خوردم فهمیدم ا/ته گفتم بیاد کنارم بغلش کنم اونم اومد که خوابم بردو هیچی نفهمیدم تا اینکه بوی شیرموزامو حس کردم که شنیدم ا/ت گفت همشو میخوره یهو پریدم از جام دیدم داره میخنده ولی خنده هاش!
دنبال شیرموزام گشتم نبود دیدم از پشتش درآورد یکی داد به من یکی هم خودش رفتیم پایین گفتم من صبحونه درست میکنم اونم قبول کرد
گهگاهی هی ناخونک میزد هی میکشیدم دستشو اونور باز میومد جلو آخر گذاشتمش روی اوپن
+ : بیبی یک دقیقه بشین اینقدر شیطونی نکن
بعد شروع کردم به درست کردن صبحونه گاهی خیلی کم بهش یک چیزی میدادم و اون فقط تماشا میکرد
(نویسنده)
اونا باهم خوشحال بودن خیلی خوشحال :)
باهم صبحانه خوردن که
+ : ا/ت!
- : جونم
+ : دانشگات چی شد
-: اومم خوب شد گفتی فردا قراره برم امتحان بدم
+ : خوبه خیلی دقت کن
- : باشه.
+ : ا/ت راستی امشب میخوام تورو به خانوادم نشون بدم پس تا ساعت 7 آماده باش منم میرم یک سر به کارا بزنم
- : باشه ددی
که کوک یک بوسه روی گونه ا/ت میزاره
حاضر میشه و میره
(ا/ت ویو)
خب کوک رفت الان من چیکار کنم
رفتم tv رو روشن کردم اینم چیزی نداشت ایششش ساعتو نگاه کردم دیدم 4 رفتم سراغ گوشیم دیدم لی یانو مین یونگ 78 بار زنگ زدن زنگ زدم مین یونگ
£: کثافت بیشعور خر چرا گوشیتو جواب نمیدی مارو فراموش کردی !؟
- : نه مگه میشه فراموشتون کنم فقط یکم درگیر بودم
£ : چه درگیری مثلا؟
- : (همه چیزو واسش تعریف میکنه )
_________________________________________________
لطفا با حمایتاتون خستگیمو از بین ببرین چون واقعا خسته میشم مغز درد گرفتم 😂
حس کردم چیزی روی شکمم سنگینی میکنه تکون خوردم فهمیدم ا/ته گفتم بیاد کنارم بغلش کنم اونم اومد که خوابم بردو هیچی نفهمیدم تا اینکه بوی شیرموزامو حس کردم که شنیدم ا/ت گفت همشو میخوره یهو پریدم از جام دیدم داره میخنده ولی خنده هاش!
دنبال شیرموزام گشتم نبود دیدم از پشتش درآورد یکی داد به من یکی هم خودش رفتیم پایین گفتم من صبحونه درست میکنم اونم قبول کرد
گهگاهی هی ناخونک میزد هی میکشیدم دستشو اونور باز میومد جلو آخر گذاشتمش روی اوپن
+ : بیبی یک دقیقه بشین اینقدر شیطونی نکن
بعد شروع کردم به درست کردن صبحونه گاهی خیلی کم بهش یک چیزی میدادم و اون فقط تماشا میکرد
(نویسنده)
اونا باهم خوشحال بودن خیلی خوشحال :)
باهم صبحانه خوردن که
+ : ا/ت!
- : جونم
+ : دانشگات چی شد
-: اومم خوب شد گفتی فردا قراره برم امتحان بدم
+ : خوبه خیلی دقت کن
- : باشه.
+ : ا/ت راستی امشب میخوام تورو به خانوادم نشون بدم پس تا ساعت 7 آماده باش منم میرم یک سر به کارا بزنم
- : باشه ددی
که کوک یک بوسه روی گونه ا/ت میزاره
حاضر میشه و میره
(ا/ت ویو)
خب کوک رفت الان من چیکار کنم
رفتم tv رو روشن کردم اینم چیزی نداشت ایششش ساعتو نگاه کردم دیدم 4 رفتم سراغ گوشیم دیدم لی یانو مین یونگ 78 بار زنگ زدن زنگ زدم مین یونگ
£: کثافت بیشعور خر چرا گوشیتو جواب نمیدی مارو فراموش کردی !؟
- : نه مگه میشه فراموشتون کنم فقط یکم درگیر بودم
£ : چه درگیری مثلا؟
- : (همه چیزو واسش تعریف میکنه )
_________________________________________________
لطفا با حمایتاتون خستگیمو از بین ببرین چون واقعا خسته میشم مغز درد گرفتم 😂
۴.۶k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.