part 1
من ۲۱ سالمه و قراره با یکی از دوستام به یکی از مدارس کره برم و اونجا دانشگاه رو ادامه بدم عاشق بی تی اس بودم و بایسم جونگ کوکه تویه کره یه خونه خوب گرفتم و با دوستم همونجا موندیم اسم دوستم آناست(اسم رو عوض میکنم) بهترین دوستمه امروز بی تی اس کنسرت داشت آنا یه بیلیت کنسرت گرفته بود من:عرررررررر کنسرتتتت آنا:یسسسسسس من:کیه آنا:امشب من:عررررر آنا:خیله خوب حالا آروم باش هیجان برات خوب نیست من:بیخیال میخوام کیف کنم شب شد حاضرشدیم رفتیم کنسرت آرمی بمب هامونو برداشتیم بیلیتم برداشتیم و رفتیم رسیدیم به محل کنسرت رفتیم نزدیک سکو همونجا نشستیم جمعیت زیاد شد همون موقع آنا زد به بازوم من:چیه آنا:اونجارو جونگ کوکه من:عرررررر فقط سرش بیرون بود و داشت به آرمیا نگاه میکرد آرمی بمبمو تکون دادم یه چشمک زد و رفت تو من:الان به من چشمک زد؟با من بود؟ آنا:مردی تو دختر نفس بکش یکم (رد داد خوب)
۱۷.۹k
۰۸ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.