رمان عاشقم باش 🫀🙃 پارات21
صبح من زود تر از ارسلان پا شدم رفتم به شانتی صبحانه بدم
دیانا،،،شانتی جونم بخور تا سیر شی
من،،سلام صبح بخیر دیانام
دیانا،،صبح بخیر نفسم
من،،،،بیا بریم بیرون
دیانا،،،مثلا کجاا؟؟
من،،،بریم خونه پانیذ و مامانم
دیانا،،،باسه غذای شانتی رو بدم شانتی هم ببریم
من،،،باشه فقط زود من میرم دوش بگیرم
دیانا،،،باشه
رفتیم خونه مامان ارسلان پانیذ نبود بود بیرون
ما که هستیم اومد خونه
پانیذ،،،به سلام خانواده ی سه نفره نینی کوچولو کوو
😁
من،،پانیذ نیومده شورشو در اوردی
دیگه نمیتونم بنویسم خسته شدم تا بعد بای 😁😁
دیانا،،،شانتی جونم بخور تا سیر شی
من،،سلام صبح بخیر دیانام
دیانا،،صبح بخیر نفسم
من،،،،بیا بریم بیرون
دیانا،،،مثلا کجاا؟؟
من،،،بریم خونه پانیذ و مامانم
دیانا،،،باسه غذای شانتی رو بدم شانتی هم ببریم
من،،،باشه فقط زود من میرم دوش بگیرم
دیانا،،،باشه
رفتیم خونه مامان ارسلان پانیذ نبود بود بیرون
ما که هستیم اومد خونه
پانیذ،،،به سلام خانواده ی سه نفره نینی کوچولو کوو
😁
من،،پانیذ نیومده شورشو در اوردی
دیگه نمیتونم بنویسم خسته شدم تا بعد بای 😁😁
۱۸.۹k
۰۶ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.