تابع قوانین جمهوری اسلامی
تابع قوانین جمهوری اسلامی
چند پارتی
( وقتی قلدرت بود اما...) آخر
_عوضی ؟ پس هنوز عوضی واقعی ندیدی...راستی اون کبودی های روی دستت چین ها؟ تا جایی که یادمه هیچوقت به دستت صدمه نزدم
کار دوست دخترته
_چی؟کار اون سه نای بی همچیزه؟
جلوی در خونه توقف کرد
_برو داخل نمیخواد منتظرم بمونی احتمالا شب بیام
باشه
رفتم داخل و یونیفرم مدرسه مو عوض کردم و شروع به دارو زدن به زخمام شدم اصلا نفهمیدم که کی خوابم برد وقتی بیدار شدم ۸ شب بود. به سمت آشپزخونه رفتم و یه نودل برای خودم درست کردم و بعدش هم یه فیلم گذاشتم و شروع به فیلم دیدن کردم...ساعت الان تقریبا ۱۱ شب بود و فیلمم تموم شده بود داشتم ظرفارو میشستم که دستی دور کمرم حلقه شد ترسیده هینی کشیدم و با دیدن فلیکس که معلوم بود مسته شکه شدم
ف..فلیکس چته ها؟
_کار اون دختره رو تموم کردم
منظورت چیه ها؟
_حالا هرچی... بیا اینجا ببینم بیا یکم با داداش ناتنیت حال کن
دیوونه شدی ؟
گرفتم و روی شونش انداختم و روی کاناپه پرتم کردو روم خیمه زد
_ات...من...عاشقتم...نمیدونم چطوری و کی عاشقت شدم...اما الان فهمیدم که بدون تو نمیتونم نفس بکشم پس مال من شو
فلیکس دیوونه بازی درنیار میخوای بازم تحقیرم کنی نه؟ این حقه هات دیگه روم جواب نمیده چون دیگه عاشقت نیس...
با قرار گرفتن لب هاش رو لبام حرفم نصفه موند شوکه شده بود و سعی میکردم بکشم اونور اما نمیشد لبشو گاز گرفتم آخ کوچیکی گفت و ازم جدا شد
_چیکار میکنی ات مگه توهم عاشقم نیستی
فلیکس من ۳ سال تمام عاشقت بودم اما تو چیکار کردی با قلدری کردنات با تحقیر کردنات خوردم کردی تو تمام حسی که بهت داشتمو ضره ضره تبدیل به نفرت کردی چندین بار همین ادارو درآوردی و بهم گفتب دوسم داری عاشقمی خرم کردی و باهام رابطه گرفتی اما حالا دیگه گول تو و اون قلب مسخرم که هروز برات میتپید رو نمیخورم
_اما ات من عاشقت شدم من دوست دارم بدون تو نمی...
بس کن فلیکس دیگه قلبی برام نزاشتی تا عاشقت باشم تنها چیزی که برام گذاشتی نفرت بود دیگه نمیخوامت فلیکس
_چشماتو ازم نگیر ات اگه واقعاً نمیخوایم تو چشمام زل بزن و بهم بگو نمیخوایم
با بعض بهش زل زدم دلم میخواست همین الان ببوسمشو و به بغل بگیرمش و بهش بگم عاشقتم. اما اون قلبم رو شکونده دیگه نمیخوام به صدای قلبم گوش بدم این مغزمه که اینبار تصمیم میگیره چی براش بهتره ،دستمو روی شونه هاش گذاشتم و با بغض بهش زل زدم
_بگو دیگه بگو زود باش
لی..لی فلیکس... دیگه...دیگه ن..نمیخوامت هق هق تو...برادرمی...ازم اینقدر سواستفاده نکن نمیخوامت....
_عشق من حرف آخرت همینه ؟
با چشمای اشکی بهش خیره شدم که شروع به بوسیدن لب هام کرد و به سمت اتاقش بردم
چیکار میکنی فلیکس
_دخترونگیتو میگیرم برای یادگار:)
چند پارتی
( وقتی قلدرت بود اما...) آخر
_عوضی ؟ پس هنوز عوضی واقعی ندیدی...راستی اون کبودی های روی دستت چین ها؟ تا جایی که یادمه هیچوقت به دستت صدمه نزدم
کار دوست دخترته
_چی؟کار اون سه نای بی همچیزه؟
جلوی در خونه توقف کرد
_برو داخل نمیخواد منتظرم بمونی احتمالا شب بیام
باشه
رفتم داخل و یونیفرم مدرسه مو عوض کردم و شروع به دارو زدن به زخمام شدم اصلا نفهمیدم که کی خوابم برد وقتی بیدار شدم ۸ شب بود. به سمت آشپزخونه رفتم و یه نودل برای خودم درست کردم و بعدش هم یه فیلم گذاشتم و شروع به فیلم دیدن کردم...ساعت الان تقریبا ۱۱ شب بود و فیلمم تموم شده بود داشتم ظرفارو میشستم که دستی دور کمرم حلقه شد ترسیده هینی کشیدم و با دیدن فلیکس که معلوم بود مسته شکه شدم
ف..فلیکس چته ها؟
_کار اون دختره رو تموم کردم
منظورت چیه ها؟
_حالا هرچی... بیا اینجا ببینم بیا یکم با داداش ناتنیت حال کن
دیوونه شدی ؟
گرفتم و روی شونش انداختم و روی کاناپه پرتم کردو روم خیمه زد
_ات...من...عاشقتم...نمیدونم چطوری و کی عاشقت شدم...اما الان فهمیدم که بدون تو نمیتونم نفس بکشم پس مال من شو
فلیکس دیوونه بازی درنیار میخوای بازم تحقیرم کنی نه؟ این حقه هات دیگه روم جواب نمیده چون دیگه عاشقت نیس...
با قرار گرفتن لب هاش رو لبام حرفم نصفه موند شوکه شده بود و سعی میکردم بکشم اونور اما نمیشد لبشو گاز گرفتم آخ کوچیکی گفت و ازم جدا شد
_چیکار میکنی ات مگه توهم عاشقم نیستی
فلیکس من ۳ سال تمام عاشقت بودم اما تو چیکار کردی با قلدری کردنات با تحقیر کردنات خوردم کردی تو تمام حسی که بهت داشتمو ضره ضره تبدیل به نفرت کردی چندین بار همین ادارو درآوردی و بهم گفتب دوسم داری عاشقمی خرم کردی و باهام رابطه گرفتی اما حالا دیگه گول تو و اون قلب مسخرم که هروز برات میتپید رو نمیخورم
_اما ات من عاشقت شدم من دوست دارم بدون تو نمی...
بس کن فلیکس دیگه قلبی برام نزاشتی تا عاشقت باشم تنها چیزی که برام گذاشتی نفرت بود دیگه نمیخوامت فلیکس
_چشماتو ازم نگیر ات اگه واقعاً نمیخوایم تو چشمام زل بزن و بهم بگو نمیخوایم
با بعض بهش زل زدم دلم میخواست همین الان ببوسمشو و به بغل بگیرمش و بهش بگم عاشقتم. اما اون قلبم رو شکونده دیگه نمیخوام به صدای قلبم گوش بدم این مغزمه که اینبار تصمیم میگیره چی براش بهتره ،دستمو روی شونه هاش گذاشتم و با بغض بهش زل زدم
_بگو دیگه بگو زود باش
لی..لی فلیکس... دیگه...دیگه ن..نمیخوامت هق هق تو...برادرمی...ازم اینقدر سواستفاده نکن نمیخوامت....
_عشق من حرف آخرت همینه ؟
با چشمای اشکی بهش خیره شدم که شروع به بوسیدن لب هام کرد و به سمت اتاقش بردم
چیکار میکنی فلیکس
_دخترونگیتو میگیرم برای یادگار:)
۷۸۹
۱۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.