دانشگاه بی قانون
⛓️🔗دانشگاه بی قانون🔗⛓️
⛓️🔗 پارت ۴۳🔗⛓️
⛓️🖤ویو کوک🖤⛓️
شروع کردم به ظرف شستن هعی قور میزدم و یوری به قور هام میخندید خودمم خندم میگرفت با دستای کفیم مالیدم رو صورتش اون دستاشو کفی کرد اوفتاد دنبالم تا تونستم فرار کردم دیدم صدایی نمیاد هه یوری خانم نکنه فکر کردی من خرم سریع رفتم رو پر کردم منتظر موندم تا خودشو قایم کنه پشت در وایسادم دیدم نگو خانم داشته میومده تو اتاق اونم با پارچ عجب گوهی خوردم 😬 در باز کرد پشتش به من بود تشت رو بلند کردم همشو ریختم روش اونم خواست بریزه که تشت رو جلوم گرفتم حتی ی قطره هم خیست نشدم ولی اون سر تا پا خیس بود نگاش کردم لباسش نازک بود چون خیس شده بود لباس زیرش معلوم بود چون دید دارم نگاش میکنم به خودش نگاه کرد سریع دستاشو گرفت جلوش که معلوم نشه کوک:🤣🤣🤣 یوری: بی تربیت نبین😳 کوک: خیله خب اینو بپوش کتم رو درآوردم دادم بپوشه تا برم براش لباس بیارم بازم باید یکی از لباس های خودمو بدم بهش رفتم اتاقم یکی از لباس و شلوارهام ورداشتم بردم دادم بهش بپوشه بعد از اینکه پوشید با خودم گفتم بیام یزره بیشتر حرصشو در بیارم چرا باهم گیم نزنیم اونم چی جنگی مثل کالاف یا ... کوک: یوری گیم میزنی یوری: نکنه فکر کردی میتونی برنده شی کوک: ببینیم یوری: میبینیم نشستیم بازی کردیم بیچاره رو هی میزدم میرفتم جایی که زنده میشه کمین میکردم وقتی زنده میشد دوباره میکشتمش یوری: کوککک حداقل بزار ی سرمو تکون بدم بعد بکش کوک: 🤣🤣🤣 دماغ سوخته خریداریم یوری:😡😤 کم مونده فح.شت بدم کوک: جرعت داری بده یوری:🤬🤬🤬🤬 (🤬= ف.حش ) داشت همینجوری فحش میداد منم بغلش کردم آروم باش یوری: مگه برات مهمه ؟ 😤 کوک: ارع وقتی عصبی میشی زشت میشی شبیه گوجه میشی نمیتونم انقدر زشتی رو تحمل کنم 💅 (صدا زنونه چندشی) یوری:🤣🤣🤣 خیلی بامزه بود کوک:😂😂 یوری: به من میگی گوجه مرتیکه الان میک.شمت 😡 کوک: الفراااااار....ادامه دارد
حمایت فراموش نشه 💫✨️
⛓️🔗 پارت ۴۳🔗⛓️
⛓️🖤ویو کوک🖤⛓️
شروع کردم به ظرف شستن هعی قور میزدم و یوری به قور هام میخندید خودمم خندم میگرفت با دستای کفیم مالیدم رو صورتش اون دستاشو کفی کرد اوفتاد دنبالم تا تونستم فرار کردم دیدم صدایی نمیاد هه یوری خانم نکنه فکر کردی من خرم سریع رفتم رو پر کردم منتظر موندم تا خودشو قایم کنه پشت در وایسادم دیدم نگو خانم داشته میومده تو اتاق اونم با پارچ عجب گوهی خوردم 😬 در باز کرد پشتش به من بود تشت رو بلند کردم همشو ریختم روش اونم خواست بریزه که تشت رو جلوم گرفتم حتی ی قطره هم خیست نشدم ولی اون سر تا پا خیس بود نگاش کردم لباسش نازک بود چون خیس شده بود لباس زیرش معلوم بود چون دید دارم نگاش میکنم به خودش نگاه کرد سریع دستاشو گرفت جلوش که معلوم نشه کوک:🤣🤣🤣 یوری: بی تربیت نبین😳 کوک: خیله خب اینو بپوش کتم رو درآوردم دادم بپوشه تا برم براش لباس بیارم بازم باید یکی از لباس های خودمو بدم بهش رفتم اتاقم یکی از لباس و شلوارهام ورداشتم بردم دادم بهش بپوشه بعد از اینکه پوشید با خودم گفتم بیام یزره بیشتر حرصشو در بیارم چرا باهم گیم نزنیم اونم چی جنگی مثل کالاف یا ... کوک: یوری گیم میزنی یوری: نکنه فکر کردی میتونی برنده شی کوک: ببینیم یوری: میبینیم نشستیم بازی کردیم بیچاره رو هی میزدم میرفتم جایی که زنده میشه کمین میکردم وقتی زنده میشد دوباره میکشتمش یوری: کوککک حداقل بزار ی سرمو تکون بدم بعد بکش کوک: 🤣🤣🤣 دماغ سوخته خریداریم یوری:😡😤 کم مونده فح.شت بدم کوک: جرعت داری بده یوری:🤬🤬🤬🤬 (🤬= ف.حش ) داشت همینجوری فحش میداد منم بغلش کردم آروم باش یوری: مگه برات مهمه ؟ 😤 کوک: ارع وقتی عصبی میشی زشت میشی شبیه گوجه میشی نمیتونم انقدر زشتی رو تحمل کنم 💅 (صدا زنونه چندشی) یوری:🤣🤣🤣 خیلی بامزه بود کوک:😂😂 یوری: به من میگی گوجه مرتیکه الان میک.شمت 😡 کوک: الفراااااار....ادامه دارد
حمایت فراموش نشه 💫✨️
۷.۴k
۱۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.