تکپارتی (درخواستی)
وقتی میخواستین باهم برین رستوران
ا/ت:*از هفته پیش قرار بود که امشب باهم بریم رستوران اما دیشب مراسم بود که اکثر سلبریتی ها دعوت بودن همراه همسر یا دوست دختر/ پسراشون برن... باهم رفته بودیم مراسم ...اما اون گیس بریده (روبی) جوری با تهیونگ حرف میزد که انگار باهم 3 ساله ازدواج کردن و 2 تا بچه دارن ...، بعد مراسم بحث کردیم...دیشب از خونه زدم بیرون و تا الان توی خیابان میگردم....
تهیونگ هرچی زنگ میزد یا پیام میداد من جوابشو نمیدادم...تا بیشتر کلافه بشه*
تهیونگ: *زود باش دختر .... بردار*
تهیونگ: *ا/ت بخاطر اینکه توی مراسم دیشب روبی باهام حرف میزد جوری که خیلی به هم نزدیکیم ... و الان ا/ت ازم عصبانیه* الان دارم دنبالش میگردم ...
(جهت اطلاع : روبی همون گیس بریده سومه.. توی موزیک ویدیو فرندز بود)
تهیونگ : *تقصیر من چیه ؟ اون منو بغل کرد من که نرفتم سمتش...*
ا/ت: *تو یه کافه نشسته بودم ..... کافه خلوتی بود......گوشیم داشت خودکشی میکرد ...اما من اهمیتی بهش نمیدادم.... گرفتم خاموشش کردم*
تهیونگ: *مشترک مورده نظر .....* اه گوشیشو خاموش کرد........ای خدا الان چی کار کنم........*سرشو به دیوار کنارش کوبید....
ا/ت: خیلی از دست ته ناراحت بودم...سرمو روی میز گذاشته بودم...
*غروب*
تهیونگ: همینجوری داشتم توی خیابونا میگشتم ... که ا/ت رو تو یه کافه دیدم ..... خواب بود .... بدو بدو سمت کافه رفتم ...
تهیونگ: که جواب منو نمیدی؟!
ا/ت:*از خواب بیدار شد* چجوری پیدام کردی؟*خوابالود*
تهیونگ: بیا بریم.*بازو ا/ت رو گرفت*
ا/ت: ولم کن!
تهیونگ: ا/ت !...*نگاه عصبی*
ا/ت: ...*سرشو انداخت پایین... و با تهیونگ رفت*
ا/ت:*توی خیابان راه میرفتیم/ سکوت بدی بینمون بود/ کم کم داشت اشکم در میامد...*
تهیونگ:*اصلا سکوت بینمونو اصلا دوست نداشتم ... اما باید تنبیهش میکردم...*
تهیونگ: *وایساد / گوشیشو درآورد* ماشینو بیارین...
ا/ت: .......
*5 دقیقه بعد*
(ادمین : بادیگارد ها ماشینو اوردن)
تهیونگ:*در رو برای ا/ت باز کرد* برو بشین *سرد*
ا/ت: باشه...
*2 دقیقه بعد*
ا/ت :* توی ماشین نشستم .... توی خودم جمع شده بودم...*
تهیونگ:*توی خودش بود ..../ رفتم نزدیکش و بغلش کردم*
ا/ت:ها؟....
تهیونگ:دلم برات تنگ شده بود*ارام*
ا/ت: ....
تهیونگ:*کتشو در اورد و روی خودش ، ا/ت انداخت . لب ا/ت رو اروم بوسید *
ا/ت: *شک*
تهیونگ: *چرا همکاری نمیکنی؟*زمزمه*
ا/ت: .......
تهیونگ :......
*نیم ساعت بعد*
***: قربان رسیدیم!
تهیونگ:پیاده شو .../ ممنون
ا/ت: کجا میخوامی بریم ...
تهیونگ : اولبریم لباسامونو عوض کنیم*خنده *
ا/ت: هوم؟
*10 دقیقه بعد*
تهیونگ : عالیه خیلی بهت میاد!
ا/ت: ممنون مستر کیم، امیدوارم بتونم جبران کنم*تعظیم*
تهیونگ: حتما جبران میکنین میس کیم*چشمک/ لبخند شیطانی*
ا/ت: بدبخت منحرف !*دوبار میزنه روی کتف تهیونگ*
تهیونگ: خیلی درد داشت *دستشو نمایشی گذاشته رو کتفش*
ا/ت: یکم اون ذهنت رو کنترل کن!
تهیونگ:تلاشمو میکنم..
* * * * *
ا/ت: راستی کجا میریم؟
تهیونگ: برنامه هفته پیش رو یادت نمیاد؟
ا/ت: .... اها قرار بود بریم رستوران...
تهیونگ : افرین!
ا/ت: الان داریم میریم؟
تهیونگ: بلی...امیدوارم منو ببخشید میس کیم*تعظیم*
ا/ت: اووو...اینجوری نکن..!
تهیونگ: چی شد؟ اوو خجالت کشیدی؟؟*لبخند شیطانی*
ا/ت: نکن!
*خلاصه رفتن رستوران و یه شب رومانتیک رو گذروندن ...اون نه! بدبخت منحرف*
پایان
ا/ت:*از هفته پیش قرار بود که امشب باهم بریم رستوران اما دیشب مراسم بود که اکثر سلبریتی ها دعوت بودن همراه همسر یا دوست دختر/ پسراشون برن... باهم رفته بودیم مراسم ...اما اون گیس بریده (روبی) جوری با تهیونگ حرف میزد که انگار باهم 3 ساله ازدواج کردن و 2 تا بچه دارن ...، بعد مراسم بحث کردیم...دیشب از خونه زدم بیرون و تا الان توی خیابان میگردم....
تهیونگ هرچی زنگ میزد یا پیام میداد من جوابشو نمیدادم...تا بیشتر کلافه بشه*
تهیونگ: *زود باش دختر .... بردار*
تهیونگ: *ا/ت بخاطر اینکه توی مراسم دیشب روبی باهام حرف میزد جوری که خیلی به هم نزدیکیم ... و الان ا/ت ازم عصبانیه* الان دارم دنبالش میگردم ...
(جهت اطلاع : روبی همون گیس بریده سومه.. توی موزیک ویدیو فرندز بود)
تهیونگ : *تقصیر من چیه ؟ اون منو بغل کرد من که نرفتم سمتش...*
ا/ت: *تو یه کافه نشسته بودم ..... کافه خلوتی بود......گوشیم داشت خودکشی میکرد ...اما من اهمیتی بهش نمیدادم.... گرفتم خاموشش کردم*
تهیونگ: *مشترک مورده نظر .....* اه گوشیشو خاموش کرد........ای خدا الان چی کار کنم........*سرشو به دیوار کنارش کوبید....
ا/ت: خیلی از دست ته ناراحت بودم...سرمو روی میز گذاشته بودم...
*غروب*
تهیونگ: همینجوری داشتم توی خیابونا میگشتم ... که ا/ت رو تو یه کافه دیدم ..... خواب بود .... بدو بدو سمت کافه رفتم ...
تهیونگ: که جواب منو نمیدی؟!
ا/ت:*از خواب بیدار شد* چجوری پیدام کردی؟*خوابالود*
تهیونگ: بیا بریم.*بازو ا/ت رو گرفت*
ا/ت: ولم کن!
تهیونگ: ا/ت !...*نگاه عصبی*
ا/ت: ...*سرشو انداخت پایین... و با تهیونگ رفت*
ا/ت:*توی خیابان راه میرفتیم/ سکوت بدی بینمون بود/ کم کم داشت اشکم در میامد...*
تهیونگ:*اصلا سکوت بینمونو اصلا دوست نداشتم ... اما باید تنبیهش میکردم...*
تهیونگ: *وایساد / گوشیشو درآورد* ماشینو بیارین...
ا/ت: .......
*5 دقیقه بعد*
(ادمین : بادیگارد ها ماشینو اوردن)
تهیونگ:*در رو برای ا/ت باز کرد* برو بشین *سرد*
ا/ت: باشه...
*2 دقیقه بعد*
ا/ت :* توی ماشین نشستم .... توی خودم جمع شده بودم...*
تهیونگ:*توی خودش بود ..../ رفتم نزدیکش و بغلش کردم*
ا/ت:ها؟....
تهیونگ:دلم برات تنگ شده بود*ارام*
ا/ت: ....
تهیونگ:*کتشو در اورد و روی خودش ، ا/ت انداخت . لب ا/ت رو اروم بوسید *
ا/ت: *شک*
تهیونگ: *چرا همکاری نمیکنی؟*زمزمه*
ا/ت: .......
تهیونگ :......
*نیم ساعت بعد*
***: قربان رسیدیم!
تهیونگ:پیاده شو .../ ممنون
ا/ت: کجا میخوامی بریم ...
تهیونگ : اولبریم لباسامونو عوض کنیم*خنده *
ا/ت: هوم؟
*10 دقیقه بعد*
تهیونگ : عالیه خیلی بهت میاد!
ا/ت: ممنون مستر کیم، امیدوارم بتونم جبران کنم*تعظیم*
تهیونگ: حتما جبران میکنین میس کیم*چشمک/ لبخند شیطانی*
ا/ت: بدبخت منحرف !*دوبار میزنه روی کتف تهیونگ*
تهیونگ: خیلی درد داشت *دستشو نمایشی گذاشته رو کتفش*
ا/ت: یکم اون ذهنت رو کنترل کن!
تهیونگ:تلاشمو میکنم..
* * * * *
ا/ت: راستی کجا میریم؟
تهیونگ: برنامه هفته پیش رو یادت نمیاد؟
ا/ت: .... اها قرار بود بریم رستوران...
تهیونگ : افرین!
ا/ت: الان داریم میریم؟
تهیونگ: بلی...امیدوارم منو ببخشید میس کیم*تعظیم*
ا/ت: اووو...اینجوری نکن..!
تهیونگ: چی شد؟ اوو خجالت کشیدی؟؟*لبخند شیطانی*
ا/ت: نکن!
*خلاصه رفتن رستوران و یه شب رومانتیک رو گذروندن ...اون نه! بدبخت منحرف*
پایان
۱۹.۹k
۰۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.