دوست برادرم پارت22
(یک هفته بعد)
از اون شب به بعد دیگه جیمین پیداش نشد ...و میسو هم تصمیم گرفت که فقط به درس خوندنش فکر کنه ...اما خوبیش اینه که امروز پنجشنبه ست و امشب پسرا باز جمع میشن و میسو میخواد با جیمین حرف بزنه تا میونه شون به خاطر یه بو*سه بی خود خراب نشه !
کل اتاق رو بهم ریخته بود و داشت دنبال پوشه زرد رنگش که جزوه های مهمش بود میگشت سه روزه داره دنبالش نیگرده اما هیچی پیدا نکرده
عصبی رو تخت نشست و داد زد
میسو:الان کی وقت گم شدنه من برای فردا لازمش دارم
جین که تو هال بود با شنیدن داد میسو سریع به سمت اتاق اومد نگاهی به اتاق بهم ریخته میسو انداخت و نگران گفت
جین:چی شده میسو؟
میسوعصبی گفت
میسو:جین ... جزوه ام رو گم کردم هنوز پیدا نشده و تازه روز یکشنبه نیازش دارمممم
جین نگاهی دوباره به اطراف انداخت و گفت
جین:مطمئنی ....همه جا رو گشتی؟
میسو: مطمئنم...اون یه پوشه زرد رنگ بود و شیش برگه بود از اون روزی که رفتم خونه ....
مکث کرد که جین مشکوک پرسید
جین:خونه کی؟
میسوکه تازه یادش اومده بود اون روز که خونه جیمین بود داشتش شاید جیمین ندیده باشه که بهش پس نداده پس الانم همون جاست لع*نتی به خنگی خودش فرستاد و گفت
میسو:جیمین الان خونه ست
جین:فکر نکنم هنوز برگشته باشه سرکاره چرا میپرسی؟
میسو به جین نزدیک شد و با خواهش گفت
میسو:جین لطفاً اگه کلید یدک داری بهم بده یادم اومد اونجا جاش گذاشتم
جین خندید
جین:خوبه که یادت اومد ...بهتره ایجا رو هم جمع کنی میرم کلید و برات بیارم
میسو خندید و بعد رفتن جین.... سریع دستی به اطراف کشید و یکم جمع و جورش کرد کتاباش رو هم مرتب کرد طولی نکشید که جین برگشت و کلید رو جلو نیسو گرفت و گفت
جین:.....
از اون شب به بعد دیگه جیمین پیداش نشد ...و میسو هم تصمیم گرفت که فقط به درس خوندنش فکر کنه ...اما خوبیش اینه که امروز پنجشنبه ست و امشب پسرا باز جمع میشن و میسو میخواد با جیمین حرف بزنه تا میونه شون به خاطر یه بو*سه بی خود خراب نشه !
کل اتاق رو بهم ریخته بود و داشت دنبال پوشه زرد رنگش که جزوه های مهمش بود میگشت سه روزه داره دنبالش نیگرده اما هیچی پیدا نکرده
عصبی رو تخت نشست و داد زد
میسو:الان کی وقت گم شدنه من برای فردا لازمش دارم
جین که تو هال بود با شنیدن داد میسو سریع به سمت اتاق اومد نگاهی به اتاق بهم ریخته میسو انداخت و نگران گفت
جین:چی شده میسو؟
میسوعصبی گفت
میسو:جین ... جزوه ام رو گم کردم هنوز پیدا نشده و تازه روز یکشنبه نیازش دارمممم
جین نگاهی دوباره به اطراف انداخت و گفت
جین:مطمئنی ....همه جا رو گشتی؟
میسو: مطمئنم...اون یه پوشه زرد رنگ بود و شیش برگه بود از اون روزی که رفتم خونه ....
مکث کرد که جین مشکوک پرسید
جین:خونه کی؟
میسوکه تازه یادش اومده بود اون روز که خونه جیمین بود داشتش شاید جیمین ندیده باشه که بهش پس نداده پس الانم همون جاست لع*نتی به خنگی خودش فرستاد و گفت
میسو:جیمین الان خونه ست
جین:فکر نکنم هنوز برگشته باشه سرکاره چرا میپرسی؟
میسو به جین نزدیک شد و با خواهش گفت
میسو:جین لطفاً اگه کلید یدک داری بهم بده یادم اومد اونجا جاش گذاشتم
جین خندید
جین:خوبه که یادت اومد ...بهتره ایجا رو هم جمع کنی میرم کلید و برات بیارم
میسو خندید و بعد رفتن جین.... سریع دستی به اطراف کشید و یکم جمع و جورش کرد کتاباش رو هم مرتب کرد طولی نکشید که جین برگشت و کلید رو جلو نیسو گرفت و گفت
جین:.....
۱۸.۷k
۰۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.