به تعداد اشک هایمان میخندیم.
به تعداد اشک هایمان میخندیم.
ارسلان.
(من)بله مثل ایشون عنی و جذاب.
(محراب)محشاددددد ببین داداشت رو هنوز ازدواج نکرده مارو به رگبار گرفته
(محشاد)ارسلاننن نظار یه کاری کنم یه کاری بشه ها
(من)چیکار مثلان.
(محشاد)آهان باش
دیانا جونننن
(من)محشاد ببند کاله رو
(دیانا)چی شده مهی
(محشاد)هیچی عشقم بیا بغلم
نفس راحتی گشیدم که دیانا گفت
(دیانا)ببخشید آقامون گفته بغل کسی نرم.
به سرعت نور از جام بلند شدم و خیره نگاش کردم که گفت.
(دیانا) منظورم شاهزاده سوار بر اسب سفیدی بود که در آینده قرار نصیبم بشه.
آهانی گفتم و خوابیدم سر جام که رضا که بغل دستم بود گفت.
(رضا)زایع تر از تو ندیدم برار
(من)خفه
دیگه کسی چیزی نگفت و خوابیدیم.
ادامه.پارت_۲۷
مثل سری پیش طولانی بود ادامش رو تو یه پست دیگه گذاشتم.
ارسلان.
(من)بله مثل ایشون عنی و جذاب.
(محراب)محشاددددد ببین داداشت رو هنوز ازدواج نکرده مارو به رگبار گرفته
(محشاد)ارسلاننن نظار یه کاری کنم یه کاری بشه ها
(من)چیکار مثلان.
(محشاد)آهان باش
دیانا جونننن
(من)محشاد ببند کاله رو
(دیانا)چی شده مهی
(محشاد)هیچی عشقم بیا بغلم
نفس راحتی گشیدم که دیانا گفت
(دیانا)ببخشید آقامون گفته بغل کسی نرم.
به سرعت نور از جام بلند شدم و خیره نگاش کردم که گفت.
(دیانا) منظورم شاهزاده سوار بر اسب سفیدی بود که در آینده قرار نصیبم بشه.
آهانی گفتم و خوابیدم سر جام که رضا که بغل دستم بود گفت.
(رضا)زایع تر از تو ندیدم برار
(من)خفه
دیگه کسی چیزی نگفت و خوابیدیم.
ادامه.پارت_۲۷
مثل سری پیش طولانی بود ادامش رو تو یه پست دیگه گذاشتم.
۴.۴k
۰۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.