𝒑𝒂𝒓𝒕 𝒕𝒘𝒐
پارت ۲
#فیک
#وانشات
همینجور که رو برگه رو دیدم نوشته بود طبقه ی آخر (۵۰) آسانسور رو زدم و با تردید ازش خارج شدم یک بار دیگه پلاک رو خوندم یعنی الان با کی مواجه میشم........
در زدم
از زبان کوک
تو خونه نشسته بودم کهگوشیم زنگ خورد
_الو؟
÷پسرم؟
_بله مامان
÷تا دو دقیقه دیگه یه دختری میاد خونمون راش بده اتاق خالیمون رو هم براش پُر کن اون چند شبی پیش ما میمونه
_اسمش....
حرفم نصفه موند قطع کرد روم
پاشدم اتاق رو براش آماده کنم بوی گُه خاک میومد از اونجایی که دختر بود فکر کردم صورتی دوست داره اتاق رو براش چیدم ادویه درست کردن شروع کردم همه چی رو آماده کردم که زنگ در خورد
ویو ا/ت
در که باز شد یه پسر عضلاتی بود که یه دستش کاملا تتو بود با یه سگ قهوه ای بزرگ
+س..سلام(خم شد)
_سلام(خم شد)بفرمایید
رفتن داخل خونه وای خونش از ما بزرگتر بود
_اینجا اتاق شماست
+بله ممنون
پسره رفت و درو پشت سرش بست رو تخت خودمو ول کردم یکن بخوابم.....
پرش به ساعت ۱۶:۵ بعد از ظهر از خواب پاشدم رفتم دستشویی که تو اتاقم بود اوند بیرون دیدم دارن در میزنن در رو باز کردم چمدونم دم در بود ....یکم بهش نگاه کردم و یاد همه چیز افتادم افتادم به گریه.....
که پسره اومد بالا
ویو کوک رفتم چمدونش رو گذاشتن در به محض اینکه از پله ها رفتم پایین صدای گریه دختره میومد سریع رفتم بالا عین گنجشک گریه میکرد خیلی حالم بد شد ....چون میدونستم چه اتفاقی براش افتا ه آروم ناخواسته بغلش کردم سرشو گذاشت رو سینم
_آروم باش (اروم)
+چجوری هق میتونم آروم باشم؟
_میدونم.......
شرایط ۲۰ تا لایک ۲۵ کامنت
#فیک
#وانشات
همینجور که رو برگه رو دیدم نوشته بود طبقه ی آخر (۵۰) آسانسور رو زدم و با تردید ازش خارج شدم یک بار دیگه پلاک رو خوندم یعنی الان با کی مواجه میشم........
در زدم
از زبان کوک
تو خونه نشسته بودم کهگوشیم زنگ خورد
_الو؟
÷پسرم؟
_بله مامان
÷تا دو دقیقه دیگه یه دختری میاد خونمون راش بده اتاق خالیمون رو هم براش پُر کن اون چند شبی پیش ما میمونه
_اسمش....
حرفم نصفه موند قطع کرد روم
پاشدم اتاق رو براش آماده کنم بوی گُه خاک میومد از اونجایی که دختر بود فکر کردم صورتی دوست داره اتاق رو براش چیدم ادویه درست کردن شروع کردم همه چی رو آماده کردم که زنگ در خورد
ویو ا/ت
در که باز شد یه پسر عضلاتی بود که یه دستش کاملا تتو بود با یه سگ قهوه ای بزرگ
+س..سلام(خم شد)
_سلام(خم شد)بفرمایید
رفتن داخل خونه وای خونش از ما بزرگتر بود
_اینجا اتاق شماست
+بله ممنون
پسره رفت و درو پشت سرش بست رو تخت خودمو ول کردم یکن بخوابم.....
پرش به ساعت ۱۶:۵ بعد از ظهر از خواب پاشدم رفتم دستشویی که تو اتاقم بود اوند بیرون دیدم دارن در میزنن در رو باز کردم چمدونم دم در بود ....یکم بهش نگاه کردم و یاد همه چیز افتادم افتادم به گریه.....
که پسره اومد بالا
ویو کوک رفتم چمدونش رو گذاشتن در به محض اینکه از پله ها رفتم پایین صدای گریه دختره میومد سریع رفتم بالا عین گنجشک گریه میکرد خیلی حالم بد شد ....چون میدونستم چه اتفاقی براش افتا ه آروم ناخواسته بغلش کردم سرشو گذاشت رو سینم
_آروم باش (اروم)
+چجوری هق میتونم آروم باشم؟
_میدونم.......
شرایط ۲۰ تا لایک ۲۵ کامنت
۹.۱k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.