السلام علیک یا غریب الغربا
السلام علیک یا غریب الغربا
کاروان های عشق آمدن باز و من جاماندم مثل همیشه
جسمم اینجا ماند و مرغ دلم دوباره همراه زائرانت راهی شد
من ماندم اینجا در حسرت ذره ای از آن طلایی گنبدت، که عجیب بیقرارم کرده
من ماندم در حسرت جرعه ای از آب سقاخانه ات
و باز من ماندم در حسرت تماشای حریمت،
من چقدر حسادت میکنم به کبوترانی که مادام تو را طواف عشق میکنند، به خادمانی که هر روز بر تو و زائرانت خدمت میکنند چراکه میدانم خدمت به آقای مهربانیها عین پادشاهیست
و با تمام این حسادت ها طلبیده نمیشوم
وقتی دیر میشود و تو مرا نمیطلبی این خیال فاصله گرفتن از تو کنج دلم مینشیند و باز هوای حریم تو و پابوسیت مرا میرهاند از این خیال شیطانی
من از اعماق وجودم مشتاقم به آن دست نوازشی که تو از روی کرم بر سرم بکشی ، که ای کاش لیاقت این کرامتت را داشتم
تسلای دل بیقرارم
مرا دریاب دلتنگ تو هستم
کاروان های عشق آمدن باز و من جاماندم مثل همیشه
جسمم اینجا ماند و مرغ دلم دوباره همراه زائرانت راهی شد
من ماندم اینجا در حسرت ذره ای از آن طلایی گنبدت، که عجیب بیقرارم کرده
من ماندم در حسرت جرعه ای از آب سقاخانه ات
و باز من ماندم در حسرت تماشای حریمت،
من چقدر حسادت میکنم به کبوترانی که مادام تو را طواف عشق میکنند، به خادمانی که هر روز بر تو و زائرانت خدمت میکنند چراکه میدانم خدمت به آقای مهربانیها عین پادشاهیست
و با تمام این حسادت ها طلبیده نمیشوم
وقتی دیر میشود و تو مرا نمیطلبی این خیال فاصله گرفتن از تو کنج دلم مینشیند و باز هوای حریم تو و پابوسیت مرا میرهاند از این خیال شیطانی
من از اعماق وجودم مشتاقم به آن دست نوازشی که تو از روی کرم بر سرم بکشی ، که ای کاش لیاقت این کرامتت را داشتم
تسلای دل بیقرارم
مرا دریاب دلتنگ تو هستم
۱.۱k
۰۱ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.