P10
یه وو: م...ن اون کارو نکردم
نامجون : نمی خواد واسه من بهونه بیاری
یه وو:واقعا میگم من به اون سم ندادممممممم اون... اون خودش پیاله رو از من گرفت
نامجون : اوه اوه چه خوب بدلی نقش تو بازی کنی
یه وو: داشت بهم نزدیک میشد خنجر رو گرفتم جلوش اون فک می کرد که من باعث حال بد کوک شدم ولی اون هیچ وقت بهم نگفته بود خانواده داره!
نور از گوشه های در به چشمم می خورد درد بدی تو قسمت گردنم داشتم آه حالا یادم اومد که اتفاقی افتاده اَه دستو پاهام بستس لعنت چی صب کن ببینم این خونه چقد آشناس آرههههه همون کلبس که روز اول کوک رو دیدم اَه خدایا خودت کمکم کن
نامجون :میبینم که بهوش اومدی
یه وو:دستامو باز کن
نامجون : اوه الان وقت این کار نیست اول باید چهره زیبای شاهزاده خانم گوگوریو ببینم
یه وو: جرات داری دست بزنی به پارچه رو صورتم
نامجون : قبلش نتونستم پارچه رو بر دارم چون هر کاری می کردم پایین یا کنار نمیرفت مث اینکه فکر همه جاشو کرده بودن داشت تلاش می کرد که دستم نرسه به دکمه اصلی ولی با باز شدن صدای در همه شکه برگشتیم....
فلش بک :
افسر کیم: تو بهوش اومدی کوکککککککککک نمی دونی شاهزداه چقدر غصه خورد تو این مدت و الان می دونی چی شد دزدیده شده و هیچ کس ازش خبر نداره کجاست :)
کوک: آخ سرمممم افسر کیم چی داری میگی بزار بیدار شم درست
صب کن ببینم چی گفتیییییییییی شاهزاده خانم دزديده شدهههههه پس اون پسرا چه غلطی می کردن وقتی این اتفاق افتاده
افسر کیم : اونا زخمی شدن ولی سطحی بود و گفتن کسایی که بهشون حمله کردن از افراد باگجه بودن
کوک با خودش : آخخخ فک کنم کار هیونگه
افسر کیم نگران نباش من پیداش می کنم قول میدم شاهزاده رو پیدا کنم
کوک با خودش :حتما رفته همون مخفی گاه مون کلبه! وایییی چه غلطی کردی نامجون حتما تا الان بهش گفته که برادرمی
پایان فلش بک:
نامجونو یه وو باهم : کوککککککک
حمایتا فراموش نشه 🙂💖🖤💜
نامجون : نمی خواد واسه من بهونه بیاری
یه وو:واقعا میگم من به اون سم ندادممممممم اون... اون خودش پیاله رو از من گرفت
نامجون : اوه اوه چه خوب بدلی نقش تو بازی کنی
یه وو: داشت بهم نزدیک میشد خنجر رو گرفتم جلوش اون فک می کرد که من باعث حال بد کوک شدم ولی اون هیچ وقت بهم نگفته بود خانواده داره!
نور از گوشه های در به چشمم می خورد درد بدی تو قسمت گردنم داشتم آه حالا یادم اومد که اتفاقی افتاده اَه دستو پاهام بستس لعنت چی صب کن ببینم این خونه چقد آشناس آرههههه همون کلبس که روز اول کوک رو دیدم اَه خدایا خودت کمکم کن
نامجون :میبینم که بهوش اومدی
یه وو:دستامو باز کن
نامجون : اوه الان وقت این کار نیست اول باید چهره زیبای شاهزاده خانم گوگوریو ببینم
یه وو: جرات داری دست بزنی به پارچه رو صورتم
نامجون : قبلش نتونستم پارچه رو بر دارم چون هر کاری می کردم پایین یا کنار نمیرفت مث اینکه فکر همه جاشو کرده بودن داشت تلاش می کرد که دستم نرسه به دکمه اصلی ولی با باز شدن صدای در همه شکه برگشتیم....
فلش بک :
افسر کیم: تو بهوش اومدی کوکککککککککک نمی دونی شاهزداه چقدر غصه خورد تو این مدت و الان می دونی چی شد دزدیده شده و هیچ کس ازش خبر نداره کجاست :)
کوک: آخ سرمممم افسر کیم چی داری میگی بزار بیدار شم درست
صب کن ببینم چی گفتیییییییییی شاهزاده خانم دزديده شدهههههه پس اون پسرا چه غلطی می کردن وقتی این اتفاق افتاده
افسر کیم : اونا زخمی شدن ولی سطحی بود و گفتن کسایی که بهشون حمله کردن از افراد باگجه بودن
کوک با خودش : آخخخ فک کنم کار هیونگه
افسر کیم نگران نباش من پیداش می کنم قول میدم شاهزاده رو پیدا کنم
کوک با خودش :حتما رفته همون مخفی گاه مون کلبه! وایییی چه غلطی کردی نامجون حتما تا الان بهش گفته که برادرمی
پایان فلش بک:
نامجونو یه وو باهم : کوککککککک
حمایتا فراموش نشه 🙂💖🖤💜
۵۶.۰k
۱۰ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.