پارت ۹ فصل ۲-نفوذ infiltrate
-میزنم بهت میکنما
+دلت میاد رو یه دختر دست بلند کنی؟ *لحنشو لوس میکنه
-ایششش
+خب دیگه بریم شروع کنیم که باید سریع تموم کنم درسو برم خونه
-باشه
و میرن رو میز نهارخوری میشینن و شروع به نوشتن و خوندن جزوه ها میکنن
... بعد سه ساعت...
+خسته شدممم
-به این زودی؟؟؟
+سه ساعت داریم بدون یه تکون نخوردیم
-راست میگی... پاشو بریم تو حیاط یه چرخی بزنیم
+بریم
رفتیم تو حیاط...
+وای اونجارو به تاب هستتت
-اره
بدو کردم و رفتم روش نشستم و سعی کردم با تکون دادن خودم تاب بخورم
+اهههه تکون بخور
-خوشگله اینجوری تاب نمیخورن
+هان؟ *خجالت کشید
-میگم اینطوری تاب نمیخورن
+ها؟
-چیشد خنگ شدی یهو؟
+ها؟
-تازه فهمیدم چی گفتم *با خودش
+خب اگه بلدی چجوری؟
-بشین رو تاب
+باشه
و یهو محکم هلش داد
+وای یواش تر*خنده
-نمیشه*خنده
+تروخدا
-همینه که هست*خنده
همینطوری محکم تاب میداد تا منو اذیت کنه
یه دفعه حس کردم تاب داره میلرزه
+نگهش دار لطفا*ترسیده
-نمیخوام*خنده
+کوک لطفا تای داره میو..
یه دفعه تاب برعکس شد
-نیلااااا
قبل اینکه بیوفتم زمین منو محکم تو بغلش گرفت
+وای خدایا*ترسیده
-ببخشید قصد نداشتم اسیب ببینی
+......
-خوبی؟ چرا چیزی نمی..
-داری گریه میکنی؟ *نگران
-چیزی شده؟
-جوابم رو بده
+هقققق
منو محکم تر بغل کرد و گفت
-اروم باش باشه؟ دیگه چیزی نیست
+با....باشه
-بیا بریم تو خونه
+هوم
کوک ویو*
وای خدایا داشتم یه شوخی خرکی میکردم... اگه میوفتاد حتما با سر میرفت تو زمین... کوککککککک... تو یه مافیایی چرا الان یکی رو نجات دادی؟؟؟؟.... ها؟؟؟ .. ها راستی ته گفته بود... ولی اینجوری نمیشه کههه
گوشیش زنگ خورد.....
-بله؟
∆درود بر مستر جئون
-شما؟
∆چجوری منو نمیشناسی خرگوش؟
-توی عوضی
∆اهوم خودمم
-اشغال چه مرگته؟
∆هیچی فقط خواستم بگم کوچولوت کجاس؟
-چی داری میگی؟
∆خودتو به خریت نزن.... عشقت کو؟
-نیل.. نیلا؟
∆اوو پس اسمش نیلاس
-مرتیکه عوضی دستت بهش بخوره میکشمت
∆اعه ببخشید شاید خورده باشه... برگرد پشتتو نگاه کن
و برگشتم..
-نیل.. نیلا
-اشغال ولش کن
+کوک اینا کین؟ *گریه
-گفتم ولش کن
∆خودت میدونی در عوضش ازت چی میخوام
وقتی دیدم داره ازم اخاذی میکنه سعی کردم منم یجوری زرنگ بازی دربیارم فکر کرده خودش فقط زرنگه... 😏
-به نظرت یک به ۲۰ ۳۰ نفر عادلانس؟
∆اوممم.... فکر نمیکنم مهم باشه
ولی هرجور خودت راحتی
-باشه من زنگ میزنم به رییس باند تا بیاد
+رییس باند؟
-بعدا برات توضیح میدم
و زنگ میزنه....
-سلام ته کجایی؟
∆فکر کنم پیش من باشه( از پشت گوشی)
گوشی رو از روی گوشم برداشتم و برگشتم دشت سرم رو نگاه کردم دیدم جیمین و شوگا و ته رو هم گرفتن و دستاشون رو بستن
-چ... چی
∆خب فکر کنم وقت اخاذی کردن رسیده
+دلت میاد رو یه دختر دست بلند کنی؟ *لحنشو لوس میکنه
-ایششش
+خب دیگه بریم شروع کنیم که باید سریع تموم کنم درسو برم خونه
-باشه
و میرن رو میز نهارخوری میشینن و شروع به نوشتن و خوندن جزوه ها میکنن
... بعد سه ساعت...
+خسته شدممم
-به این زودی؟؟؟
+سه ساعت داریم بدون یه تکون نخوردیم
-راست میگی... پاشو بریم تو حیاط یه چرخی بزنیم
+بریم
رفتیم تو حیاط...
+وای اونجارو به تاب هستتت
-اره
بدو کردم و رفتم روش نشستم و سعی کردم با تکون دادن خودم تاب بخورم
+اهههه تکون بخور
-خوشگله اینجوری تاب نمیخورن
+هان؟ *خجالت کشید
-میگم اینطوری تاب نمیخورن
+ها؟
-چیشد خنگ شدی یهو؟
+ها؟
-تازه فهمیدم چی گفتم *با خودش
+خب اگه بلدی چجوری؟
-بشین رو تاب
+باشه
و یهو محکم هلش داد
+وای یواش تر*خنده
-نمیشه*خنده
+تروخدا
-همینه که هست*خنده
همینطوری محکم تاب میداد تا منو اذیت کنه
یه دفعه حس کردم تاب داره میلرزه
+نگهش دار لطفا*ترسیده
-نمیخوام*خنده
+کوک لطفا تای داره میو..
یه دفعه تاب برعکس شد
-نیلااااا
قبل اینکه بیوفتم زمین منو محکم تو بغلش گرفت
+وای خدایا*ترسیده
-ببخشید قصد نداشتم اسیب ببینی
+......
-خوبی؟ چرا چیزی نمی..
-داری گریه میکنی؟ *نگران
-چیزی شده؟
-جوابم رو بده
+هقققق
منو محکم تر بغل کرد و گفت
-اروم باش باشه؟ دیگه چیزی نیست
+با....باشه
-بیا بریم تو خونه
+هوم
کوک ویو*
وای خدایا داشتم یه شوخی خرکی میکردم... اگه میوفتاد حتما با سر میرفت تو زمین... کوککککککک... تو یه مافیایی چرا الان یکی رو نجات دادی؟؟؟؟.... ها؟؟؟ .. ها راستی ته گفته بود... ولی اینجوری نمیشه کههه
گوشیش زنگ خورد.....
-بله؟
∆درود بر مستر جئون
-شما؟
∆چجوری منو نمیشناسی خرگوش؟
-توی عوضی
∆اهوم خودمم
-اشغال چه مرگته؟
∆هیچی فقط خواستم بگم کوچولوت کجاس؟
-چی داری میگی؟
∆خودتو به خریت نزن.... عشقت کو؟
-نیل.. نیلا؟
∆اوو پس اسمش نیلاس
-مرتیکه عوضی دستت بهش بخوره میکشمت
∆اعه ببخشید شاید خورده باشه... برگرد پشتتو نگاه کن
و برگشتم..
-نیل.. نیلا
-اشغال ولش کن
+کوک اینا کین؟ *گریه
-گفتم ولش کن
∆خودت میدونی در عوضش ازت چی میخوام
وقتی دیدم داره ازم اخاذی میکنه سعی کردم منم یجوری زرنگ بازی دربیارم فکر کرده خودش فقط زرنگه... 😏
-به نظرت یک به ۲۰ ۳۰ نفر عادلانس؟
∆اوممم.... فکر نمیکنم مهم باشه
ولی هرجور خودت راحتی
-باشه من زنگ میزنم به رییس باند تا بیاد
+رییس باند؟
-بعدا برات توضیح میدم
و زنگ میزنه....
-سلام ته کجایی؟
∆فکر کنم پیش من باشه( از پشت گوشی)
گوشی رو از روی گوشم برداشتم و برگشتم دشت سرم رو نگاه کردم دیدم جیمین و شوگا و ته رو هم گرفتن و دستاشون رو بستن
-چ... چی
∆خب فکر کنم وقت اخاذی کردن رسیده
۳.۷k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.