7 سال قبل زمانی که لی جونگ و نامجون دوستای صمیمی بود.

7 سال قبل زمانی که لی جونگ و نامجون دوستای صمیمی بود.

از زبان راوی

نامجون و لی جونگ از بچگی دوست بودن و با هم بزرگ شدن. اونا از 15 سالگی کار میکردن و با هم زندگی میکردن. اونا درآمدشونو جمع کردن و یک شرکت راه انداختن. خیلی برای شرکت زحمت کشیدن. یه روز لی جونگ مجبور میشه از شرکت بره و نامجون تنها چاره ای که داره اینه که شرکتو به تنهایی نگه داره. نامجون بعد از سالها تلاش اون شرکت ورشکسته رو به بهترین شرکت کره در چند سال اخیر تبدیل میکنه. و چند سال بعد با ا. ت آشنا میشه و باهام ازدواج میکنن. ا. ت و نامجون عاشقانه هم رو میپرستیدن. حتی یک روز بدون هم نمیتونستند. ولی کار های نامجون روز به روز بیشتر میشد و از ا. ت سرد تر خودش هم این موضوع رو متوجه شد ولی حسش اونقدر به ا. ت زیاد نبود که عذرخواهی کنه. یه روز مثل روزای دیگه نامجون مشغول کار بود میخواست منشی استخدام کنه چند نفر اومده بودن نامجون نفر بعدی را صدا زد. در باز شد. یه دختر با دامن نسبتا کوتاه و بلوز سفید وارد اتاق شد. نامجون خیلی از دختر خوشش اومده بود ولی مشکل این بود که زن داشت پس تصمیم گرفت مخفیانه در رابطه باشند و.....

ببخشید که دیر گذاشتم🫡