بدبوی PT2
PT2
bad boy
دیدم کوک دارع میز صبحونه رو میچینه( چیه تاحالا پسر ب این جنتلمن ندیدی :| )
_عااا سلام بیب
+سلام
_امروز میریم خرید عروسیمون
+اوک
ویو ا.ت
وایی این پسرع چقد آشناست همینطور خیلی جنتلمنه وای کراشیدممممم وایسا چی داری بلغور میکنی ول کن :|
(پرش زمانی عصر )
آماده شدم و رفتیم ب پاساژ بزرگ سئول و لباس زیبایی خریدم همینطور بقیه خرید هامون رو کردیم اما اصلا خوش حال نبودم
ویو کوکی
خعلی خوشحالم ک با معشوقم دارم واسه عروسیمون لباس میخرم ولی تاحالا فک نمیکردم من بزرگترین مافیا کره خام این دخترم بشم ولی اون ینفر دیگه رو دوست دارع ولی مال خودم میکنمش
پرش زمانی شب خونع
+عاااا من حتی اسمت هم نمدونم اسمت چیع 😐
_عااا من کوکم جونگ کوک
+هااااااااا
ویو ا.ت
نشسته بودم رو کاناپه ک گوشیم زنگ خورد جواب دادم
ویو کوک
گوشی ا.ت زنگ خورد رفت اتاقش مطمئنم اون پسره هَوله ( یاد امیراا ممداا افتادم :| ) ولی وقتی اومدع گفت ک میرع بار
عصبی شدم و گفتم
_ ت حق نداری بری ( عصبی )
+هاااا از کی تاحالا تو واسه من تصمیم میگیری
_از الان
+من رفتم
ویو ا.ت
رفتم بار و کلی خوش گذروندم ولی حواسم ب ساعت نبود
+یاحضرت پشم ساعت 3:30 کوک پارم میکنه وایسا اصن اون بمنچه ولی از رفتارش معلومه عاشقمه ( فکر شیطانییی)
سریع سوار ماشینم شدم و رفتم خونه وقتی درو باز کردم...
bad boy
دیدم کوک دارع میز صبحونه رو میچینه( چیه تاحالا پسر ب این جنتلمن ندیدی :| )
_عااا سلام بیب
+سلام
_امروز میریم خرید عروسیمون
+اوک
ویو ا.ت
وایی این پسرع چقد آشناست همینطور خیلی جنتلمنه وای کراشیدممممم وایسا چی داری بلغور میکنی ول کن :|
(پرش زمانی عصر )
آماده شدم و رفتیم ب پاساژ بزرگ سئول و لباس زیبایی خریدم همینطور بقیه خرید هامون رو کردیم اما اصلا خوش حال نبودم
ویو کوکی
خعلی خوشحالم ک با معشوقم دارم واسه عروسیمون لباس میخرم ولی تاحالا فک نمیکردم من بزرگترین مافیا کره خام این دخترم بشم ولی اون ینفر دیگه رو دوست دارع ولی مال خودم میکنمش
پرش زمانی شب خونع
+عاااا من حتی اسمت هم نمدونم اسمت چیع 😐
_عااا من کوکم جونگ کوک
+هااااااااا
ویو ا.ت
نشسته بودم رو کاناپه ک گوشیم زنگ خورد جواب دادم
ویو کوک
گوشی ا.ت زنگ خورد رفت اتاقش مطمئنم اون پسره هَوله ( یاد امیراا ممداا افتادم :| ) ولی وقتی اومدع گفت ک میرع بار
عصبی شدم و گفتم
_ ت حق نداری بری ( عصبی )
+هاااا از کی تاحالا تو واسه من تصمیم میگیری
_از الان
+من رفتم
ویو ا.ت
رفتم بار و کلی خوش گذروندم ولی حواسم ب ساعت نبود
+یاحضرت پشم ساعت 3:30 کوک پارم میکنه وایسا اصن اون بمنچه ولی از رفتارش معلومه عاشقمه ( فکر شیطانییی)
سریع سوار ماشینم شدم و رفتم خونه وقتی درو باز کردم...
۶.۳k
۲۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.