کپشن رو بخونین؟!!!
کپشن رو بخونین؟!!!
.
دلم میخواست خانه ای داشتم دور از تمام شهر ، یک گوشه ی دنج ، جایی که از آسمانش ماتم نبارد و زمینِ زیر پایش از بی تفاوتی ها نلرزد !
خانه ای که لبِ پنجره اش شمعدانی و حسن یوسف باشد نه پلاستیک های قرص و دفترچه ی بیمه !
دلم میخواست زیرِ سقفی کوچک،
اندازه ی رویاهایم دلخوشی های معصومانه بود..
از آنها که دوست داشتی رادیو را
روشن کنی تا فرهاد برایت بخواند ، چشمهایت را ببندی و سرت را
تکیه بدهی به شانه ی مردی که نیست !
و آرام آرام کنارش زمزمه کنی :
(مرا کنار تو زندگانیست ،لابه لای نفس کشیدن هایت ، میانِ نگاه کردن هایت
مرا با تو جنونیست که خدا کند تمام نشود! )
من تنها دلم میخواست بی دغدغه در جایی که هوایش مسموم نبود ،
با تو عطر بابونه های حیاط را
نفس میکشیدم و زندگی را
با تو قدم میزدم.. نه در خانه ی چند صد متری بنشینم و ادکلان های گران قیمتم را بو کنم !
دلم نمیخواست آهنگ های دل گرفته ی این روزهارا گوش کنم و سرم را به بالشتی تکیه دهم که دیگر از خیس شدن کلافه شده.. میدانی این روزها بی تو تمام زندگی ام می لنگد ..
#زهرا_مصلح
.
دلم میخواست خانه ای داشتم دور از تمام شهر ، یک گوشه ی دنج ، جایی که از آسمانش ماتم نبارد و زمینِ زیر پایش از بی تفاوتی ها نلرزد !
خانه ای که لبِ پنجره اش شمعدانی و حسن یوسف باشد نه پلاستیک های قرص و دفترچه ی بیمه !
دلم میخواست زیرِ سقفی کوچک،
اندازه ی رویاهایم دلخوشی های معصومانه بود..
از آنها که دوست داشتی رادیو را
روشن کنی تا فرهاد برایت بخواند ، چشمهایت را ببندی و سرت را
تکیه بدهی به شانه ی مردی که نیست !
و آرام آرام کنارش زمزمه کنی :
(مرا کنار تو زندگانیست ،لابه لای نفس کشیدن هایت ، میانِ نگاه کردن هایت
مرا با تو جنونیست که خدا کند تمام نشود! )
من تنها دلم میخواست بی دغدغه در جایی که هوایش مسموم نبود ،
با تو عطر بابونه های حیاط را
نفس میکشیدم و زندگی را
با تو قدم میزدم.. نه در خانه ی چند صد متری بنشینم و ادکلان های گران قیمتم را بو کنم !
دلم نمیخواست آهنگ های دل گرفته ی این روزهارا گوش کنم و سرم را به بالشتی تکیه دهم که دیگر از خیس شدن کلافه شده.. میدانی این روزها بی تو تمام زندگی ام می لنگد ..
#زهرا_مصلح
۳.۲k
۲۴ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.