"دژاوو"
"دژاوو"
part:11
...:آره
تهیونگ:خورشید از قدرتی که بهش رسیده...خبر داری؟
.....:نه ولی احتمال میدم قدرتش زمین لرزه باشه
تهیونگ:این حتی ما رو اینجا هم ول نمیکنه...پادشاه خورشید
هوسوک:بله
تهیونگ:ازتو میخوام که با قدرت خورشیدت هر جا که واکنش نشون داد تعقیب اش کنی
هوسوک:من بزرگترین پادشاه ام برای چی باید پدرت رو تعقیب کنم
تهیونگ:لطفا...اون حتی باعث بدبختی شما هم میشه
هوسوک:باشه..فقط چون دوست ایم
تهیونگ:بعد از اینکه شب شد هم...سوک جین میتونی از ماه ات تعقیب اش کنی
جین:آره رو من حساب کن
تهیونگ:بقیه شما پادشاه ها یا ملکه ها هم از تون میخوام که از اگر ديديد ا.ت در خطره نجاتش بدید
سویون ملکه امپراتوری عه باد گفت:
سویون:مگه خودش روح خاص نیست ما چرا باید نجاتش بدیم
یونگی:ملکه راست میگه
تهیونگ:اون خیلی کم تر از چیزیه که بخواد به کسی آسیب بزنه
هیچ کس حرفی نزد
تهیونگ:ممنونم با اینکه از من قدرت های بیشتری دارید درخواست ام رو قبول کردید...پایان جلسه
همه از رو صندلی هاشون پاشدن
و به سمت جزیره ها و سرزمین هاشون رفتن
جین پادشاه ماه داشت میرفت که تهیونگ دستش رو گرفت
جین:اتفاقی افتاده تهیونگ
تهیونگ:هیونگ برای اینکه قدرت ا.ت امشب معلوم شه نیاز به حلال ماه دارم..نه ماه کامل
جین:درخواست زیادیه شاید نتونم
تهیونگ:....
جین:...باشه..ولی بعدش باید یه روز برای دخترم یه آدم برفی بزرگ درست کنی
تهیونگ:دارلِا (لبخند)
جین:آره..نمیدونی چقدر دلم براش تنگ شده
تهیونگ:تو هم اونو میبینی..ولی خب شب ها نمیشه هیونگ تو ماه ای
جین:آره
بین شون چند دقیقه ای سکوت شد
هر دو به آسمونی که هیچ ماه ای توش وجود نداشت خیره شده بودن
جین:میبینی آسمان بدون من تو شب چقدر تاریکه
تهیونگ:تاریک تر از هر چیزی..میگم هیونگ
....
تهیونگ:هیونگ
تهیونگ برگشت که دید هیچ هیونگی وجود نداره
نگاهش رو به آسمان داد که دید..بله ماه از دوباره رفت سر جایگاهش
لبخندی زد و رفت تو قصر خودش
ویو ا.ت
با بی حالی از خواب پاشدم
اینجا اتاق تهیونگه؟
اره مثل اینکه رفتم پایین که دیدم انسان های مختلفی دارن از قصر خارج میشن
لباس های همه شون فرق میکرد
یکی لباس سلطنتی مردونه که پشتش علامت خورشید بود به تن داشت
یکی لباسی که روش علامت دم ماهی بود تنش کرده بود
یکی با طرح بال فرشته و.....
لباساشون مثل تهیونگ بود ولی آرم پشت لباس تهیونگ شکل برف بود
پس یعنی قدرت هاشونه؟
ادامه دارد....
شرط
لایک:۲۴
part:11
...:آره
تهیونگ:خورشید از قدرتی که بهش رسیده...خبر داری؟
.....:نه ولی احتمال میدم قدرتش زمین لرزه باشه
تهیونگ:این حتی ما رو اینجا هم ول نمیکنه...پادشاه خورشید
هوسوک:بله
تهیونگ:ازتو میخوام که با قدرت خورشیدت هر جا که واکنش نشون داد تعقیب اش کنی
هوسوک:من بزرگترین پادشاه ام برای چی باید پدرت رو تعقیب کنم
تهیونگ:لطفا...اون حتی باعث بدبختی شما هم میشه
هوسوک:باشه..فقط چون دوست ایم
تهیونگ:بعد از اینکه شب شد هم...سوک جین میتونی از ماه ات تعقیب اش کنی
جین:آره رو من حساب کن
تهیونگ:بقیه شما پادشاه ها یا ملکه ها هم از تون میخوام که از اگر ديديد ا.ت در خطره نجاتش بدید
سویون ملکه امپراتوری عه باد گفت:
سویون:مگه خودش روح خاص نیست ما چرا باید نجاتش بدیم
یونگی:ملکه راست میگه
تهیونگ:اون خیلی کم تر از چیزیه که بخواد به کسی آسیب بزنه
هیچ کس حرفی نزد
تهیونگ:ممنونم با اینکه از من قدرت های بیشتری دارید درخواست ام رو قبول کردید...پایان جلسه
همه از رو صندلی هاشون پاشدن
و به سمت جزیره ها و سرزمین هاشون رفتن
جین پادشاه ماه داشت میرفت که تهیونگ دستش رو گرفت
جین:اتفاقی افتاده تهیونگ
تهیونگ:هیونگ برای اینکه قدرت ا.ت امشب معلوم شه نیاز به حلال ماه دارم..نه ماه کامل
جین:درخواست زیادیه شاید نتونم
تهیونگ:....
جین:...باشه..ولی بعدش باید یه روز برای دخترم یه آدم برفی بزرگ درست کنی
تهیونگ:دارلِا (لبخند)
جین:آره..نمیدونی چقدر دلم براش تنگ شده
تهیونگ:تو هم اونو میبینی..ولی خب شب ها نمیشه هیونگ تو ماه ای
جین:آره
بین شون چند دقیقه ای سکوت شد
هر دو به آسمونی که هیچ ماه ای توش وجود نداشت خیره شده بودن
جین:میبینی آسمان بدون من تو شب چقدر تاریکه
تهیونگ:تاریک تر از هر چیزی..میگم هیونگ
....
تهیونگ:هیونگ
تهیونگ برگشت که دید هیچ هیونگی وجود نداره
نگاهش رو به آسمان داد که دید..بله ماه از دوباره رفت سر جایگاهش
لبخندی زد و رفت تو قصر خودش
ویو ا.ت
با بی حالی از خواب پاشدم
اینجا اتاق تهیونگه؟
اره مثل اینکه رفتم پایین که دیدم انسان های مختلفی دارن از قصر خارج میشن
لباس های همه شون فرق میکرد
یکی لباس سلطنتی مردونه که پشتش علامت خورشید بود به تن داشت
یکی لباسی که روش علامت دم ماهی بود تنش کرده بود
یکی با طرح بال فرشته و.....
لباساشون مثل تهیونگ بود ولی آرم پشت لباس تهیونگ شکل برف بود
پس یعنی قدرت هاشونه؟
ادامه دارد....
شرط
لایک:۲۴
۷.۰k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.