عاشقم باش پارت ⁴¹
پرش زمانی موقع رسیدین به ویلا
انقد خسته بودم شش ساعت تو راه بودیم خدایا
ات:ته من حالت تهوع دارم میرم بالا
ته:باشه
رفتم بالا ساک رو باز کردم یه لباس راحتی پوشیدم و رفتم رو تخت حالم بد بود
یهو در باز شد لونا بود اومد داخل زیاد بهش نگا نکردم و صورتمو اونوری قرار دادم
لونا:ات میدونم قهری ولی حالت تهوع داری بیا این دارو رو بخور خوب میشی
دلم برای حرف زدنش تنگ شده بود ولی جوابشو ندادم و رفت بیرون
رفتم دارو رو برداشتم و با اب خوردم و خوابیدم
ته ویو
خیلی خستم بود رفتم بالا دیدم ات خوابه لباسمو عوض کردم و رفتم پشت سرش دستمو دوره کمرش حلقه کردم که دیدم برگشت سمتم و خودشم بغلم کرد
ات:دوست دارم
اروم پیشونیشو بوسیدم
ته:منم بیبیم رو دوست دارم
پرش زمانی فردا صبح زود
ات ویو
پاشدم دیدم ساعت هشته یلحظه یادم اومد بچه ها صبحونه نمی خورن همشون خواب بودن رفتم پایین براشون یه صبحانه ی مفصل درست کردم و میز رو چیدم و رفتم بالا و دوباره خوابیدم
ته ویو
ساعتای ده اینا بود که پاشدم دیدم ات خوابه
ته:ات ات بلند شو عزیزم
ات:نمی خوام خستمه ته صبحونه خوردم
ته:باش
رفتم پایین
ته:هوییی پلشتا بیاین پایین صبحونه درست کنین(بلند)
دیدم همشون دارن نیان پایین رفتیم تو اشپز خونه با میز که مواجه شدیم همه تو شگفت بودیم
کوک:جین نگفتی این خونه جن ندره
جین:وادافاک
لونا:یا خدا
ته:وایسین الان بهتون میگم ماره جن بوده یا چی
رفتم یه تیکه کیک برداشتم بله کیم ات بود
ته:دوزتان ات صبحونه درست کرده بخورید دورش بگردم
کوک:یااا توش سم نریخته
ات: اگه می خواستم بریزم زود تر نیریختم
دیدم اومده دست به سینه به کابینت تمیه داده
لیا:ات خودتم بیا بخور خب
ات:من قبل از شما خوردم مرسی
ات:لونا اون دارویی که دیشب بهم دادی رو میشه بهم بدی
ته:ات خوبی
ات:اره فقط یکم معدم بهم ریخته
رفتم دستمو دوره کمرش حلقه کردم
کوک:ات مرسی بابت صبحونه
ات سرشو خیلی سرد تکون داد و رفت بالا
کوک:ما چیکار کنیم با این دختر
دو تا پارت میزارم اگه ³⁰⁰ تاییمون کنید:)
انقد خسته بودم شش ساعت تو راه بودیم خدایا
ات:ته من حالت تهوع دارم میرم بالا
ته:باشه
رفتم بالا ساک رو باز کردم یه لباس راحتی پوشیدم و رفتم رو تخت حالم بد بود
یهو در باز شد لونا بود اومد داخل زیاد بهش نگا نکردم و صورتمو اونوری قرار دادم
لونا:ات میدونم قهری ولی حالت تهوع داری بیا این دارو رو بخور خوب میشی
دلم برای حرف زدنش تنگ شده بود ولی جوابشو ندادم و رفت بیرون
رفتم دارو رو برداشتم و با اب خوردم و خوابیدم
ته ویو
خیلی خستم بود رفتم بالا دیدم ات خوابه لباسمو عوض کردم و رفتم پشت سرش دستمو دوره کمرش حلقه کردم که دیدم برگشت سمتم و خودشم بغلم کرد
ات:دوست دارم
اروم پیشونیشو بوسیدم
ته:منم بیبیم رو دوست دارم
پرش زمانی فردا صبح زود
ات ویو
پاشدم دیدم ساعت هشته یلحظه یادم اومد بچه ها صبحونه نمی خورن همشون خواب بودن رفتم پایین براشون یه صبحانه ی مفصل درست کردم و میز رو چیدم و رفتم بالا و دوباره خوابیدم
ته ویو
ساعتای ده اینا بود که پاشدم دیدم ات خوابه
ته:ات ات بلند شو عزیزم
ات:نمی خوام خستمه ته صبحونه خوردم
ته:باش
رفتم پایین
ته:هوییی پلشتا بیاین پایین صبحونه درست کنین(بلند)
دیدم همشون دارن نیان پایین رفتیم تو اشپز خونه با میز که مواجه شدیم همه تو شگفت بودیم
کوک:جین نگفتی این خونه جن ندره
جین:وادافاک
لونا:یا خدا
ته:وایسین الان بهتون میگم ماره جن بوده یا چی
رفتم یه تیکه کیک برداشتم بله کیم ات بود
ته:دوزتان ات صبحونه درست کرده بخورید دورش بگردم
کوک:یااا توش سم نریخته
ات: اگه می خواستم بریزم زود تر نیریختم
دیدم اومده دست به سینه به کابینت تمیه داده
لیا:ات خودتم بیا بخور خب
ات:من قبل از شما خوردم مرسی
ات:لونا اون دارویی که دیشب بهم دادی رو میشه بهم بدی
ته:ات خوبی
ات:اره فقط یکم معدم بهم ریخته
رفتم دستمو دوره کمرش حلقه کردم
کوک:ات مرسی بابت صبحونه
ات سرشو خیلی سرد تکون داد و رفت بالا
کوک:ما چیکار کنیم با این دختر
دو تا پارت میزارم اگه ³⁰⁰ تاییمون کنید:)
۴۲.۸k
۲۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.