🖤پادشاه من🖤 پارت 17
ا.ت :
که یهو ارباب جئون امد تو و گفت :
کوک : تو پیش این مرتیکه چه غلطی میکنی ( داد)
ا.ت : من، من ارباب پارک
تهیونگ : برای چی سرش داد میزنی جیمین اوردش اینجا( داد)
کوک : به تو مربوط نیس هرجور بخوام با چیزی که مال منه حرف میزنم( داد)
از زبان کوک :
بعد دست ا.ت رو گرفتم و بردم سمت ماشین سوار شدیم سکوت سنگینی بود اعصابم خیلی خورد بود اصلا دوست نداشتم ا.ت رو کنار تهیونگ ببینم وایسا اصن من چم شده
که یهو ارباب جئون امد تو و گفت :
کوک : تو پیش این مرتیکه چه غلطی میکنی ( داد)
ا.ت : من، من ارباب پارک
تهیونگ : برای چی سرش داد میزنی جیمین اوردش اینجا( داد)
کوک : به تو مربوط نیس هرجور بخوام با چیزی که مال منه حرف میزنم( داد)
از زبان کوک :
بعد دست ا.ت رو گرفتم و بردم سمت ماشین سوار شدیم سکوت سنگینی بود اعصابم خیلی خورد بود اصلا دوست نداشتم ا.ت رو کنار تهیونگ ببینم وایسا اصن من چم شده
۸.۱k
۱۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.