part ¹⁶🐻💕فصل دوم
اما نفهمید که کوک زیر لب چی گفت
کوک « نقط ضعف من جلوی چشماته... خانواده ام!
کاترین « با حس حالت تهوع شدید دستم رو جلوی دهنم گرفتم و به طرف دستشویی رفتم... با بی حالی روی زمین نشستم و سرم رو توی دستام گرفتم... من چه غلطی کردم؟ چرا اینجوری شدم؟ دستم رو به دیوار گرفتم تا بتونم بلند شم... سر درد و سر گیجه امونم رو بریده بود. .. دیدم تار شد و نزدیک بود با زمین سرد برخورد کنم که حصار دستای یه نفر مانع برخوردم به زمین سرد شد... عطرش.... این این عطر... امکان نداره... اشک هام رو با دستم پاک کردم و گفتم « باورم نمیشه اینقدر بدبخت شده باشم که توهم وجود دادستان رو بزنم...
درست لحظه ای که فکر میکرد همه چی توهمه کیم اونو مثل یه پر به طرف خودش برگردوند و به چهره خسته و چشمای قرمز کاترین خیره شد! اگه منطقی به این موضوع نگاه میکرد عامل تمام بدبختی های کاترین خودش بود... آهی کشید و گفت
تهیونگ « توهم نیستم دیوونه... خودمم..
کاترین « امکان نداره ...الان اینجا باشی و همین جوری نگام کنی... اخه میدونی *خنده مستانه... من یکی از قانون هات... نه نه دوتاش رو زیر پا گذاشتم... من ادم بدرد نخوری ام... چرا اینقدر ضعیفم
؟؟
تهیونگ « ضعیف نیستی.. بحث یه پاچه عقله که نداری... خب بگو ببینم چی باعث شده اینطوری رد بدی؟
کاترین « مغزم هنگ کرده بود و قلبم بی قرار... مثل اینکه واقعی بود... اروم منو نشوند روی صندلی آشپزخونه و بعد خودش رو به روم نشست... نگاهش جدی اما پر از دلسوزی بود... حتی اگه توهم باشه بهتره حرف دلم رو بزنم... گوشیم رو از روی میز برداشتم و گرفتم جلوش... بعد گفتم « آخرین ویدیو رو نگاه کن...
تهیونگ « گوشیش رو گرفتم و وارد گالری شدم... با باز کردن ویدیو برق از سه فازم پرید و اخمام تو هم رفت... گوشی رو روی میز گذاشتم و گفتم « میگم عقل نداری نگو نه! ببین مغز فندوقی این ویدیو واقعیه اما مال پنج سال پیشه! سالگرد ازدواج من و یورا که آخرش به مرگش خطم شد! بعدشم اینو کی بهت داده؟
کاترین « یه پسر مو بلند با موهایی به سفیدی برف و چشمایی آبی و سرد....
تهیونگ « یه درصد فکر نکردی عضو باند پروانه سیاه باشه؟
کاترین « یعنی
تهیونگ « میخوان تیم رو منحل کنن و سراغ نقط ضعف تک تکتون رفتن... کاری که همیشه، با رقیب هاش میکنن.... مرگ یورا کار خودشون بود! در ظمن... جواب آزمایش منفی بوده و یورای قلابی مثبتش کرده... یه حسی میگه همه اتفاقات اخیر کار گروه پروانه سیاه بوده و داشتیم گول میخوردیم... خیلی خب سوال دیگه ای هست؟
کاترین « کاملا واضح بود... توجیه شدم
تهیونگ « بلند شدم و معجونی که برای از بین بردن مستی بود از یخچال در اوردم و گذاشتم جلوی کاترین... اینو بخور... یه کم دیگه بقیه بچه ها بیدار میشن...
کوک « نقط ضعف من جلوی چشماته... خانواده ام!
کاترین « با حس حالت تهوع شدید دستم رو جلوی دهنم گرفتم و به طرف دستشویی رفتم... با بی حالی روی زمین نشستم و سرم رو توی دستام گرفتم... من چه غلطی کردم؟ چرا اینجوری شدم؟ دستم رو به دیوار گرفتم تا بتونم بلند شم... سر درد و سر گیجه امونم رو بریده بود. .. دیدم تار شد و نزدیک بود با زمین سرد برخورد کنم که حصار دستای یه نفر مانع برخوردم به زمین سرد شد... عطرش.... این این عطر... امکان نداره... اشک هام رو با دستم پاک کردم و گفتم « باورم نمیشه اینقدر بدبخت شده باشم که توهم وجود دادستان رو بزنم...
درست لحظه ای که فکر میکرد همه چی توهمه کیم اونو مثل یه پر به طرف خودش برگردوند و به چهره خسته و چشمای قرمز کاترین خیره شد! اگه منطقی به این موضوع نگاه میکرد عامل تمام بدبختی های کاترین خودش بود... آهی کشید و گفت
تهیونگ « توهم نیستم دیوونه... خودمم..
کاترین « امکان نداره ...الان اینجا باشی و همین جوری نگام کنی... اخه میدونی *خنده مستانه... من یکی از قانون هات... نه نه دوتاش رو زیر پا گذاشتم... من ادم بدرد نخوری ام... چرا اینقدر ضعیفم
؟؟
تهیونگ « ضعیف نیستی.. بحث یه پاچه عقله که نداری... خب بگو ببینم چی باعث شده اینطوری رد بدی؟
کاترین « مغزم هنگ کرده بود و قلبم بی قرار... مثل اینکه واقعی بود... اروم منو نشوند روی صندلی آشپزخونه و بعد خودش رو به روم نشست... نگاهش جدی اما پر از دلسوزی بود... حتی اگه توهم باشه بهتره حرف دلم رو بزنم... گوشیم رو از روی میز برداشتم و گرفتم جلوش... بعد گفتم « آخرین ویدیو رو نگاه کن...
تهیونگ « گوشیش رو گرفتم و وارد گالری شدم... با باز کردن ویدیو برق از سه فازم پرید و اخمام تو هم رفت... گوشی رو روی میز گذاشتم و گفتم « میگم عقل نداری نگو نه! ببین مغز فندوقی این ویدیو واقعیه اما مال پنج سال پیشه! سالگرد ازدواج من و یورا که آخرش به مرگش خطم شد! بعدشم اینو کی بهت داده؟
کاترین « یه پسر مو بلند با موهایی به سفیدی برف و چشمایی آبی و سرد....
تهیونگ « یه درصد فکر نکردی عضو باند پروانه سیاه باشه؟
کاترین « یعنی
تهیونگ « میخوان تیم رو منحل کنن و سراغ نقط ضعف تک تکتون رفتن... کاری که همیشه، با رقیب هاش میکنن.... مرگ یورا کار خودشون بود! در ظمن... جواب آزمایش منفی بوده و یورای قلابی مثبتش کرده... یه حسی میگه همه اتفاقات اخیر کار گروه پروانه سیاه بوده و داشتیم گول میخوردیم... خیلی خب سوال دیگه ای هست؟
کاترین « کاملا واضح بود... توجیه شدم
تهیونگ « بلند شدم و معجونی که برای از بین بردن مستی بود از یخچال در اوردم و گذاشتم جلوی کاترین... اینو بخور... یه کم دیگه بقیه بچه ها بیدار میشن...
۱۵۴.۳k
۰۸ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.