دلم گرفته از اینکه نیستم
دلم گرفته از اینکه نیستم
از این همه خیابان که حرف های ناگفته ام را راه بروم
از بس که کسی نبود که دلش را به حرف هایم بنشاند
دنیا از شدت مجذوبیت/
دارد دور خودش می چرخد
و آنقدر از گذشته ام درد می گیرم که تنها مستقیم می روم
تا مبادا توقف دوباره مرا به دست گذشته ام برساند!
دیگر چه مانده از این همه غروب در لجن افتاده..
باید بروم و گم شوم درمیان انسان هایی که حتی
این گونه دردها به ذهنشان خطور هم نمی کند
بهترین جای پنهان شدن برای آدمی که از درد به تختخوابگی هایش می پیچد/
جنوبی ترین جای شهر است
جایی که مشغله به هیچ چشم غارتگری فرصت بروز در تنم را نمی دهد!!
از این همه خیابان که حرف های ناگفته ام را راه بروم
از بس که کسی نبود که دلش را به حرف هایم بنشاند
دنیا از شدت مجذوبیت/
دارد دور خودش می چرخد
و آنقدر از گذشته ام درد می گیرم که تنها مستقیم می روم
تا مبادا توقف دوباره مرا به دست گذشته ام برساند!
دیگر چه مانده از این همه غروب در لجن افتاده..
باید بروم و گم شوم درمیان انسان هایی که حتی
این گونه دردها به ذهنشان خطور هم نمی کند
بهترین جای پنهان شدن برای آدمی که از درد به تختخوابگی هایش می پیچد/
جنوبی ترین جای شهر است
جایی که مشغله به هیچ چشم غارتگری فرصت بروز در تنم را نمی دهد!!
۳.۱k
۰۶ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.