♡مافیا ددی من ♡
♡مافیا ددی من ♡
Part 20
(از زبان جونگ کوک)
اون دختر مو ابی جیسو عه
اون دختر عمه منه
ما به دستور پدر من مجبور بودیم با هم ازدواج کنیم
جیسو چون منو دوست داشت
خیلی خوش حال بود ولی من نه
چون من دوستش نداشتم
ولی مچشو با یه پسر دیگه گرفتم و ازشون فیلم گرفتم و به پدرم نشون داد و پدرم موافقت کرد که ما با هم ازدواج نکنیم
ولی جیسو هنوزم منو می خواست
گفت یک روزی منو برای خودش می کنه و اگر چیزی مانعش بشه اون مانع رو نابود می کنه
و الان اون مانع ا/ت بود انقدر ترسیده بودم بلایی سر ا/ت بیاره که شروع کردم به گریه کردن
(از زبان ا/ت)
وقتی به هوس امدم دیدم دست و پا هام بستس که همون دختر امد جلوم و با یه پارچه دهنمو بست و گفت
جیسو : من جیسو ام و گفتم که با کوک چه نسبتی داره و و من چرا اینجام بغضم گرفته بود که جیسو یه مرد هیکلی رو صدا زد و
امد و به من شلاق زد بغضم ترکید و داشتم گریه می کردم همه جام کبود بود که جیسو گفت مرده بره و تا خواست چیزی بگه.....
(از زبان جونگ کوک)
و سریع رفتم خونه جیسو
انقدر حول کرده بودم که نیرو با خودم نبردم
جیسو گفته بود یه اتاق شکنجه داره تقریبا مطمئنم ا/ت اونجاست تونستم وارد شم و نگهبان ها رو دور زدم و رسیدم اتاق شکنجه
در رو که باز کردم دیدم اته زخمه و داره گریه می کنه و از دهنش خون می اید
سری رفتم سمتش و ا/ت با نگرانی داد می زد
وقتی رفتم دهنش رو باز کردم گفت
ا/ت: پشت سرت
وقتی پشت سرم رو نگاه کردم
جیسو رو دیدم و سیاهی .....
حمایت....... 💜؟
Part 20
(از زبان جونگ کوک)
اون دختر مو ابی جیسو عه
اون دختر عمه منه
ما به دستور پدر من مجبور بودیم با هم ازدواج کنیم
جیسو چون منو دوست داشت
خیلی خوش حال بود ولی من نه
چون من دوستش نداشتم
ولی مچشو با یه پسر دیگه گرفتم و ازشون فیلم گرفتم و به پدرم نشون داد و پدرم موافقت کرد که ما با هم ازدواج نکنیم
ولی جیسو هنوزم منو می خواست
گفت یک روزی منو برای خودش می کنه و اگر چیزی مانعش بشه اون مانع رو نابود می کنه
و الان اون مانع ا/ت بود انقدر ترسیده بودم بلایی سر ا/ت بیاره که شروع کردم به گریه کردن
(از زبان ا/ت)
وقتی به هوس امدم دیدم دست و پا هام بستس که همون دختر امد جلوم و با یه پارچه دهنمو بست و گفت
جیسو : من جیسو ام و گفتم که با کوک چه نسبتی داره و و من چرا اینجام بغضم گرفته بود که جیسو یه مرد هیکلی رو صدا زد و
امد و به من شلاق زد بغضم ترکید و داشتم گریه می کردم همه جام کبود بود که جیسو گفت مرده بره و تا خواست چیزی بگه.....
(از زبان جونگ کوک)
و سریع رفتم خونه جیسو
انقدر حول کرده بودم که نیرو با خودم نبردم
جیسو گفته بود یه اتاق شکنجه داره تقریبا مطمئنم ا/ت اونجاست تونستم وارد شم و نگهبان ها رو دور زدم و رسیدم اتاق شکنجه
در رو که باز کردم دیدم اته زخمه و داره گریه می کنه و از دهنش خون می اید
سری رفتم سمتش و ا/ت با نگرانی داد می زد
وقتی رفتم دهنش رو باز کردم گفت
ا/ت: پشت سرت
وقتی پشت سرم رو نگاه کردم
جیسو رو دیدم و سیاهی .....
حمایت....... 💜؟
۱۰.۵k
۲۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.