فرشته ی نجات پارت ۳
+: خودم میام ولم کن کمرت درد میگیره
_: اگه نیایی اسم من و از برگه ی دوستیمون پاک کن
+: باشه(بهترین تهدید برای چه مین همینه)
_: آفرین
یونا ویو:
همیشه وقتی با اون تهدیدش میکنم هرکاری بگم میکنه بدبخت اون آدمی که نقطه ضعفش بیاد دست من رفت نشست رو صندلی و هر دو طرف و سوراخ کرد و از اون گوشوار مشکی هارو کردم تو گوشش ولی داشت برام چشم غرنه میرفت
_: چقدر بهت میاد (داره لپش و میکشه)
+: مگه بچه هم؟!
_: اوم جوجه کوچولو
+: من ۵ ساعت از تو زودتر دنیا اومدم جوجه
_: گگگ
+: بله بله
_: حالا من و میرسونی خونه(کیووووت)
+: هوم بریم(خنده)
بردم خونه و خودشم رفت اون همسایه ی دیدار به دیوارمونه و مامان بابا اومدن خونه ولی مث قبل نبودن
م.ی: خجالت نمیکشی؟ وقتی زن و بچه داری دست یه زن و میگیری ؟!(گریه)
پ،ی: فک نکن خبر ندارم هاا(داد)
م.ی: اگه پولدار نبودی ولت میکردم
پ.ی: منم اگه شرکتم به تو نیاز نداشت ولت میکردم
_: چیشده؟(ناراحت)
م.ی: گمشو برو تو اتاقت
_: یعنی چی؟! چیشده؟!هااا؟!(تکه. آخر حرفش و با داد گفت)
پ.ی: دختریکه ی هرزه(زد تو گوشش)
یه پوزخند زدم و رفتم بالا تو اتاقم چیشد یهو اینا خیلی هم و دوس داشتن و تو روز تولدم گریه کردم اون گوشی و برداشتم و و سیم کارتی که کنارش بود و انداختم روش روی یه کاغذ یه شماره بود بعد دیدم یه شماره مثل همون شماره پیام داده
*پیام*
+: سلام یونا
خوبی؟!
منم چه مین شمارت رو داخل یه کاغد برام نوشته بودن
_: اها که اینطور
+: فردا خانوادگی بریم بیرون؟!
_: فک نکنم بتونیم بیاییم یه روز دیگه
+: خوبی(از طرز حرف زدنش فهمید)
حمایت میکنی؟!🥰🥹
_: اگه نیایی اسم من و از برگه ی دوستیمون پاک کن
+: باشه(بهترین تهدید برای چه مین همینه)
_: آفرین
یونا ویو:
همیشه وقتی با اون تهدیدش میکنم هرکاری بگم میکنه بدبخت اون آدمی که نقطه ضعفش بیاد دست من رفت نشست رو صندلی و هر دو طرف و سوراخ کرد و از اون گوشوار مشکی هارو کردم تو گوشش ولی داشت برام چشم غرنه میرفت
_: چقدر بهت میاد (داره لپش و میکشه)
+: مگه بچه هم؟!
_: اوم جوجه کوچولو
+: من ۵ ساعت از تو زودتر دنیا اومدم جوجه
_: گگگ
+: بله بله
_: حالا من و میرسونی خونه(کیووووت)
+: هوم بریم(خنده)
بردم خونه و خودشم رفت اون همسایه ی دیدار به دیوارمونه و مامان بابا اومدن خونه ولی مث قبل نبودن
م.ی: خجالت نمیکشی؟ وقتی زن و بچه داری دست یه زن و میگیری ؟!(گریه)
پ،ی: فک نکن خبر ندارم هاا(داد)
م.ی: اگه پولدار نبودی ولت میکردم
پ.ی: منم اگه شرکتم به تو نیاز نداشت ولت میکردم
_: چیشده؟(ناراحت)
م.ی: گمشو برو تو اتاقت
_: یعنی چی؟! چیشده؟!هااا؟!(تکه. آخر حرفش و با داد گفت)
پ.ی: دختریکه ی هرزه(زد تو گوشش)
یه پوزخند زدم و رفتم بالا تو اتاقم چیشد یهو اینا خیلی هم و دوس داشتن و تو روز تولدم گریه کردم اون گوشی و برداشتم و و سیم کارتی که کنارش بود و انداختم روش روی یه کاغذ یه شماره بود بعد دیدم یه شماره مثل همون شماره پیام داده
*پیام*
+: سلام یونا
خوبی؟!
منم چه مین شمارت رو داخل یه کاغد برام نوشته بودن
_: اها که اینطور
+: فردا خانوادگی بریم بیرون؟!
_: فک نکنم بتونیم بیاییم یه روز دیگه
+: خوبی(از طرز حرف زدنش فهمید)
حمایت میکنی؟!🥰🥹
۱.۹k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.